14 اسفند سالروز درگذشت مصدق



امروز چهل و ششمین سالروز درگذشت محمد مصدق است..
مردی که پوزه استعمار را به خاک مالید...
یادش گرامی باد..

صدای پای عید

معمولا عید برای ما هیرونی ها نوید خوشایندی نبوده و نیست. شاید هم این ناخوشی از عید که میگویم شخصی باشد ولی احساس میکنم که بیشتر ما همین حس را نسبت به عید و عیدانه داریم. دلایل مختلفی است که عید را زیاد نمیپسندیم. نخست این که با آمدن عید در هیرو و بخش جنوبی کشور صدای ناقوس وحشتناک گرما و خشکی سبزه زار اندکی که دشتهایمان را پوشانده ،راخبر میدهد. بوی شب بوها کم کم از شبانه های زمستانمان حذف میشوند و گیاه بهمن رنگ زردی به خود میگیرد و پرنده های مهاجر رو به شمال شبانه سفرشان را آغاز میکنند. امید به باران خیلی کمرنگ میشود و بادهای قوس چون زمستان نوید باران نمیدهند . دلایل دیگری هم دارد از جمله اینکه پدر ومادرهای ما زیاد این عید را جدی نمیگرفتند و ما بیشتر از رسانه ها و فامیل هایی که از شهرهای دیگر عید به روستاهای ما می آمدند اهمیت آن را میدانستیم. یا اینکه 13 روز تفریح و گشت و فوتبال و یکباره این همه خوشی را کناری بگذاریم و چشم در چشم معلم ، آنهم نه معلم امروز بلکه معلم دیروز دهه شصت که اگر کسی چون قاسم ظفرمند باشد که دیگر واویلا، چرا که از معدود معلمانی بود که هیچ گاه بچه ها اورا نمیبخشند چرا که از سر کینه وعقده بچه ها را به باد کتک میگرفت .

یکی از دلایل دیگر هم بر میگردد به تنبلی و بازیگوشی ما که قبل از عید معمولا خانه تکانی انجام میشد و حتما مجبور بودیم که علیرغم میل باطنی مان به این کار طاقت فرسا تن در دهیم و روزی را به غیر از خیط و فوتبال بگذرانیم.

البته عید این سالها به مراتب جدی تر گرفته میشود از سوی پدر ومادرها ، هفت سین ها برقرار است و بیشتر خانواده ها اعتقاد به این دارند که حتما سفره هفت سینشان کامل باشد.

احساس بچه های امروز دبستان نمیدانم چیست ولی نسل برزخی ما این احساس را کم و بیش داشتیم و متاسفانه هنوز ته مانده آن در ذهنمان حس میکنیم.

کلام بزرگان


منبع : فیسبوک

ایمنی و امنیت رویایی یک خودرو ملی


شرکت سایپا با صادر کردن پراید به عراق انتقام خون شهیدان را از آنها گرفت


منبع : فیسبوک

قوی زیبا بمیرد

شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد


فریبنده زاد و فریبا بمیرد


شب مرگ تنها نشیند به موجی


رود گوشه ای دور و تنها بمیرد


در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب


که خود در میان غزلها بمیرد


گروهی بر آنند کاین مرغ شیدا


کجا عاشقی کرد آنجا بمیرد


شب مرگ از بیم آنجا شتابد


که از مرگ غافل شود تا بمیرد


من این نکته گیرم که باور نکردم


ندیدم که قویی به صحرا بمیرد


چو روزی ز آغوش دریا برآمد


شبی هم در آغوش دریا بمیرد


تو دریای من بودی آغوش وا کن


که می خواهد این قوی زیبا بمیرد



دکتر مهدی حمیدی شیرازی

آن تب تند وبلاگ نویسی !

شاید چند ماهی است که دیگر وبلاگهایمان به روز نمیشود هر یک به دلایلی . روزهای نخست که ADSL منطقه هیرو را در نوردیده بود همه خوشحال از این نعمتی که خیلی دیر به دست مردمان این خطه رسیده بود به تمامی وبلاگهایی که در مورد این منطقه نوشته میشد سر زده میشد و چه آشنایی ها و دلگیری هایی که پیش هم نیامد . شاید یکی از دلایل آن اپیدمی فیسبوک در بین دوستان باشد که اتفاقا اتفاق فرخنده ای است چرا که دروازه آگاهی ها هم در این شبکه اجتماعی چه بسا که به راحتی میتوان یافت . الیته این هم باید یادآور شد که فیسبوک هم آنطور که دیده ایم آنهم روزی از تب و تاب می افتد وبرای مدتی دلزده میشویم پس چه خوب که هردو را داشته باشیم .