شکوفه خاطرات

درس اخلاقی از این سه میمون . انیمشنی که ازشرکت نیپون بود و برای ما که نه پرشین تونی بود و نه کانالهای کارتونی متعدد ماهواره ای دنیایی می ارزید.



مست و هوشیار

محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت

مست گفت ای دوست این پیراهن است افسار نیست

گفت زانسبب افتان و خیزان میروی

گفت جرم راه رفتن نیست ره هموار نیست

گفت نزدیک است والی را سرای انجا شویم

گفت والی از کجا در خانه خمار نیست

گفت تا داروغه را گویم در مسجد بخواب

گفت مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست

گفت دیناری بده پنهان و خود را وارهان

گفت کار شرع کار درهم و دینار نیست

گفت از بهر غرامت جامه ات بیرون کنم

گفت پوسیدست جز نقشی ز پود و تار نیست

گفت آگه نیستی کز سر افتادت کلاه

گفت در سر عقل باید بی کلاهی عار نیست

گفت می بسیار خوردی زان چنین بی خود شدی

گفت ای بیهوده گو حرف کم و بسیار نیست

گفت باید حد زند هشیار مردم مست را

گفت هوشیاری بیار اینجا کسی هشیار نیست



با این شعر درمیابیم که این رشوه گیری و رشوه دادن سابقه بس طولانی در بلاد ما دارد و دردا که داعیه داران عدالت خود نمونه ای هستند برای خروار

پروین اعتصامی


لینک دانلود این شعر با صدای همای


http://s1.picofile.com/file/7312951719/%D9%85%D8%B3%D8%AA_%D9%88_%D9%87%D9%88%D8%B4%DB%8C%D8%A7%D8%B1_02_.mp3.html

این آسمان ابری

ما جنوبی ها همواره آسمان ابری و بارانی را دوست داریم اگر چه که نگران چکه کردن بام خانه نوسازمان باشیم و همیشه خاطرات سبزمان را به باران و تگرگ و ابرهای سیاه گره زده ایم. از مدرسه هایی که به یمن آمدن باران تعطیل شدند تا قرار عاشقانه مان در کوچه ای تنگ که اگر باران همراه این ضیافت رمانتیک بود احساسی از جنس عشق و رعشه دست و دل را با خود می آورد. دیروز صبحگاهان که با نوید رعد وبرق خواب دوشین را شکستیم احساسی داشتیم که نپرس.لحظه ای از همه چیز و همه کس فارغ میشویم و دل به باران سپردیم و در همان دم  نگران فزونی قیمتها ، 5+1، جنبش سبز،کیهان و اراجیفش و تهمتهایش و .... نیستیم و آرزو میکنیم هماره لحظه هایمان بارانی باشد و ابری.موسیقی روزهای بارانی هم خود قصه ای دارد و هر کس به فراخور نسل خودش موسیقی خاص خود و هنرمند خاص خودش میپسندد .آهنگهای سیاوش قمیشی همیشه باران و جاده و تگرگ دارد ، آهنگهای فریدون فروغی و فرهاد هم لذت خاص خودش را دارد ،داریوش و ابی و گوگوش هم که سوگلی این آهنگها برای نسل بخصوص شصت دارد ،طبقه دیگری از سلیقه ها هم آهنگهای سنتی را دوست میدارند که مرضیه و دلکش و بنان و شجریان را هوایی دیگر میطلبد. نمیدانستم برای این مطلب چه آهنگی را بگذارم که مخاطب همه سلایق باشد ؟!
دکلمه ای از شعر باز باران البته نه از گلچین گیلانی بلکه از کارو دردریان با صدای رضا تک تیرانداز که اندکی متفاوت است و تلخ اما شنیندنی .دانلود فایل را برایتان گذاشته ام .چرا که این شعر کارو به روز و حال امروز ما بی شباهت نیست.



http://uplod.ir/gpvoyaoxiwu0/Baz_Baran.mp3.htm

آموزش جدید

یکی از دوستان نزدیک گلایه کرده بود از فزونی و گرانی که مثلا برای مهد کودک دخترم فقط برای دفتر و دستکش 50 هزار تومان ناقابل هزینه کرده ام و باقی قضایا.رو به دوستم کردم و گفتم امروز هر جا میرویم همین گپ است و گفتار .بعد رو به دختر نازش کردم . از درسهایش پرسیدم. اندکی با من و من و کمرویی جواب میداد. میخواستم مقایسه ای بکنم آموزش امروز و دلمشغولی سیستم آموزشی امروز.

دخترک معصوم با نگاهی از سر حجب و حیا گفت برایمان هر روز قصه و نقاشی میدهند. پرسیدم : میتونی یکی از اون قصه هات را برامون تعرف کنی .با همان حالت دخترانه گفت : آره. گفتم : چه قصه ای داری برامون تعریف کنی، کدوی قلقله زن، مرغ با فکر،خروس زری پیرهن پری و.....  دخترک گفت : نه این قصه ها نیست .امروز خانممون برامون قصه حسین فهمیده را گفته. گفت که خودش را زیر تانک کرده تا ما آرام باشیم .

اولش خندیدم ولی مقداری بعد فهمیدم که دردا که باید گریست. یک دخترک معصوم 5 ساله چطور میتواند جنگ و خون و خونریزی و قصه ای نامانوس با آن داشته هایی که دارد را هضم کند. نمیدانم امروز فاکتورهای یک مربی مهدکودکی چیست ولی حداقل اگر خود مربی هم فرزندی داشته باشد شوربختا به حال آن فرزند و آن تفکر خصمانه و خشن. آیا از همین امروز باید عملیات انتحاری را در ذهن نوگل های کوچکمان بکاریم. آیا از همین بدو کودکی بجای اینکه با دنیای گل و سوسن و زنبق رشد کنند خلاقیتاشان را بیابیم آنها را به جنگ نیروهای اهریمنی ببریم که اصلا ندیده اند و نمیشناسند. نمیدانم احساس چیست و چه رنگ و بویی دارد ! یا من نمیدانم یا ما نمیدانیم یا....افسوس از این آموزش جدید که جز خرافات و تکیه به مذهب چیز دیگری را به خورد و خوراک این کودکان نمیدهند و هرچیزی را که بیشتر با نادانی بر آن پای بفشاریم نتیجه عکس خواهد داد. این را همواره تجربه ثابت کرده است .


آن کس که اسب داشت غُبارش فرونشست
گرد سُم خران شما نیز بگذرد !

سیف فَرغانی 

هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد
هم رونق زمان شما نیز بگذرد
وین بوِم محنت از پی آن تا کند خراب
بر دولت آشیان شما نیز بگذرد
باد خزان نکبت ایّام ناگهان
برباغ و بوستان شما نیز بگذرد
آب اجل که هست گلوگیر خاص و عام
برحلق و بردهانِ شما نیز بگذرد
ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز
این تیزی سنان شما نیز بگذرد
چون داد عادلان به جهان دربقا نکرد
بیداد ظالمان شما نیز بگذرد
در مملکت چو غُرّش شیران گذشت و رفت
این عوعو سگان شما نیز بگذرد
آن کس که اسب داشت غُبارش فرونشست
گرد سُم خران شما نیز بگذرد
بادی که در زمانه بسی شمع ها بکُشت
هم بر چراغدان شما نیز بگذرد
زین کاروان سرای بسی کاروان گذشت
ناچار کاروان شما نیز بگذرد
ای مُفتخر به طالعِ مسعود خویشتن
تاثیر اختران شما نیز بگذرد
این نوبت از کسان به شماناکسان رسید
نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد
بیش از دو روز بود از آن دگر کسان
بعداز دو روز از آن شما نیز بگذرد
بر تیر جورتان ز تحمّل سپر کنیم
تا سختیِ کمان شما نیز بگذرد
در باغ دولت دگران بود مدّتی
این گُل، ز گُلستان شما نیز بگذرد
آبیست ایستاده دراین خانه مال وجاه
این آب ناروان شما نیز بگذرد
ای تو رمه سپُرده به چوپان گرگ طبع
این گُرگیِ شبان شما نیز بگذرد
پیل فنا که شاه بقا مات حُکم اوست
هم بر پیادگان شما نیز بگذرد
ای دوستان خو هم که به نیکی دُعای سیف
یک روز بر زبان شما نیز بگذرد

این قصیده، یکی از معروف‌ترین واکنش‌های اجتماعی سیف فرغانی شاعر قرن هفتم و هشتم هجری است که در زمان حمله‌ی مغول‌ها به ایران سروده شده است .

 



از صفحه دوستم آقای تاجیک