صدای پای عید

معمولا عید برای ما هیرونی ها نوید خوشایندی نبوده و نیست. شاید هم این ناخوشی از عید که میگویم شخصی باشد ولی احساس میکنم که بیشتر ما همین حس را نسبت به عید و عیدانه داریم. دلایل مختلفی است که عید را زیاد نمیپسندیم. نخست این که با آمدن عید در هیرو و بخش جنوبی کشور صدای ناقوس وحشتناک گرما و خشکی سبزه زار اندکی که دشتهایمان را پوشانده ،راخبر میدهد. بوی شب بوها کم کم از شبانه های زمستانمان حذف میشوند و گیاه بهمن رنگ زردی به خود میگیرد و پرنده های مهاجر رو به شمال شبانه سفرشان را آغاز میکنند. امید به باران خیلی کمرنگ میشود و بادهای قوس چون زمستان نوید باران نمیدهند . دلایل دیگری هم دارد از جمله اینکه پدر ومادرهای ما زیاد این عید را جدی نمیگرفتند و ما بیشتر از رسانه ها و فامیل هایی که از شهرهای دیگر عید به روستاهای ما می آمدند اهمیت آن را میدانستیم. یا اینکه 13 روز تفریح و گشت و فوتبال و یکباره این همه خوشی را کناری بگذاریم و چشم در چشم معلم ، آنهم نه معلم امروز بلکه معلم دیروز دهه شصت که اگر کسی چون قاسم ظفرمند باشد که دیگر واویلا، چرا که از معدود معلمانی بود که هیچ گاه بچه ها اورا نمیبخشند چرا که از سر کینه وعقده بچه ها را به باد کتک میگرفت .

یکی از دلایل دیگر هم بر میگردد به تنبلی و بازیگوشی ما که قبل از عید معمولا خانه تکانی انجام میشد و حتما مجبور بودیم که علیرغم میل باطنی مان به این کار طاقت فرسا تن در دهیم و روزی را به غیر از خیط و فوتبال بگذرانیم.

البته عید این سالها به مراتب جدی تر گرفته میشود از سوی پدر ومادرها ، هفت سین ها برقرار است و بیشتر خانواده ها اعتقاد به این دارند که حتما سفره هفت سینشان کامل باشد.

احساس بچه های امروز دبستان نمیدانم چیست ولی نسل برزخی ما این احساس را کم و بیش داشتیم و متاسفانه هنوز ته مانده آن در ذهنمان حس میکنیم.

نظرات 10 + ارسال نظر
عبدالرحیم کارگر پنج‌شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 05:23 ب.ظ

بادرود،آری متاسفانه نسل دیروز ما بدلیل مراوده ی بیشتر با اعراب به سمت فرهنگ آنها هم گرایش داشتند .من یادم میاد همین رسومات نوروز را ما در عید فطر به جای نوروز انجام میدادیم که امروز دیگر رنگ باخته است .

Mohammad پنج‌شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 10:41 ب.ظ

سلام آغا علی سیچه ای همه بدبین هسی !!! همه خا سی عید لحظه شماری میکنن از بچه کوچیک تا پیرمرداش ...

نمیدانم والله. حق باشماست. گفتم که یه احساس شحصی هستش. کاملا حق باشماست ولی این تجاربی بوده که نسل برزخی و سوخته دهه شصت هواره همراه دارد.

حافظ جمعه 11 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 09:03 ق.ظ

درود بر آغا علی همین جوریست کوچک که بودیم دلمان خوش بود فقط به شیرینی و آجیل، دیگر به هیچ دل خوشی نداریم فقط یه لباسی بگیریم یا نگیریم.سال قبل یه دس لباسیمو خریی بعد بنده خدای گوتش چه خبرن پیرن نو برتن ،نه از بابت بی احترامی ولی انگاری هیچ دلخوشی به عید نداشت .(مبارک باشه خونه غزیز ، سیشم بگو چیروک سلامش رسوندن)

درود بر چیروک نازنین. والله با قیمت سرسام آور آجیل و پسته دیگه کسی دل و دماغ خریدن شیرینی عیدی هم نداره . قربان همه مهربانیت

کاکا جمعه 11 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 11:44 ق.ظ

علی آقا سلام. خیلی خیلی خوب گفتی. یکی از بدترین مشکلات آمدن عید اینه که باید منتظر گرانی اجناس باشیم. بخدا دل تو کمم نیسن تا عید بیاد ببینیم چقدر رو قیمتها میبرن بالا.

این مشکل همه است کاکای عزیز. همه منظورم بخش وسیعی از جامعه که غم نان همواره دل توی دلشان نمیگذارد. پاینده باشی و امید وار

اران جمعه 11 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 05:20 ب.ظ

سلام.اغ علی دقیقا من هم چنین احساسی نسبت به عید دارم .مثل عصر جمعه میمونه که الان هم الکی ازش بدمون میاید.

محمد خلیلی جمعه 11 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 11:08 ب.ظ

سلام اقای محمدی.شاید اومدن عید احساس ناخوشایندی نباشه به نظرم این احساس بد بخاطر تغییر اب وهوای بعد از عیده که با اومدن عید نوروز برای ما نوید امدن تابستان گرم رو میده.دقیقا تو تعطیلات عید که باد قوس و سوخ و گرما شروع میشه.اول هم پنکه ها روشن میشن که مو خیلی بدوم میاد

چه باید کرد. این چند ساله به قول خودت گردو غبار عراق هم به این موضوع اضافه شده.

صادق شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 08:44 ب.ظ

سلام-عامو اومدم وبلاگت هرچی گشتم دنبال لایک پیدا نکردم
لایک به تو که هنوز هم مینویسی
خدا قوت

ممنون صادق خان عزیز. سبز باشی و مانا

اذربویه یکشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 02:18 ق.ظ

ان شالله سال سرشار از شادی داشته باشیم اون روز رفتیم جایی ظفرمند دیدم بهم گفتن قبلا معلم بوالخیر بوده پس معلم...

آره علی جان از معلمانی است که اگر کاردستی تخم مرغ رنگ شده می آوردی بیست میگرفتی ، به همین خاطر همیشه تخم مرغ پخته شده میبردم تا شاید........

علیرضات پنج‌شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 02:09 ب.ظ

سلام آ لی و دوستان.مو که دل خوشیم از عید بخاطر او خالی های مشت و فوتبال کنار ساحلن که به همه ناخوشی هایی که گفتی می ارزه

علی سه‌شنبه 6 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 01:30 ق.ظ

سلام
یادش بخیر زمانی که منتظر تعطیلات عید بودیم
آنوقت ها خیلی هم زیاد بود(مثل الن بود اما....)

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد