وفوتبال زمانی که زندگی بود







این ها با خط واحد خودشان را رسانده اند میدان انقلاب، تا دسته جمعی با مینی بوس دربستی بیایند استادیوم. پیراهن های نخی را بعد از بازی می شویند تا بازی بعدی هم بپوشند. زیر این پیراهن، پیراهن های یازهرا را برای شادی بعد از گلزنی پنهان نکرده اند. صبح فردا قرار نیست این عکس روی جلد روزنامه برود چون اصلاً روزنامه ای چاپ نمی شود. بلیت ها 15 تومن است اما نمی خریم که، راه خزیدن به داخل استادیوم را بلدیم. ناصر هنوز مخ شهلا را نزده، قلیچ هنوز باغبان چمن ورزشگاه کارگران نشده، سردارها هنوز توی ستادهای پشت جبهه اند. دوربینی نیست تا بازی را ضبط کند اما خاطرات ما، روزهای بی دلال، بی 90، بی سردار، بی اسپانسر، بی قرارداد، بی کمیته انضباطی، و فوتبال با بستنی یخی در روزهای جنگ را با کیفیت دی وی دی حفظ کرده است.




  مهدی رستم پور

روز جهانی چپ دستها


روز ۱۳ اوت برابر با ۲۲ مرداد به نام روز جهانی چپ‌دست‌ها نامگذاری شده‌است. نام این روز در سال ۱۹۷۶ برابر با ۱۳۵۵ خورشیدی پیشنهاد شد و به تصویب رسید. دلیل نامگذاری این روز، انتقاد از این است که تمامی ابزارها و امکانات برای راست دست ها طراحی شده اند( مانند صندلی های یک دسته، صندلی راننده در خودروها، قانون های راهنمایی رانندگی، میزهای پر کردن فرم در بانک ها و اداره ها و...) و چپ دست ها را مجبور به کاربرد از دست راست می کنند.
همچنین یکی از هدف های این روز پیکار با باورهای خرافاتی درباره چپ دست هاست.
چپ‌دستی به معنای گرایش طبیعی افراد در به‌کارگیری از دست چپ برای انجام کارهای گوناگون و به‌ویژه نوشتن است. پژوهش های گوناگون نشان می‌دهد که در جامعه های گوناگون، ۷۰ تا ۹۰ درصد جمعیت، راست‌دست و دیگران چپ‌دست هستند. درصد بسیار کمی نیز توانایی به کار بردن هر دو دست را دارند.
منبع: ویکی‌پیدیا
عکس: تعدادی از افراد چپ‌دست مشهور جهان



منبع : فیسبوک صفحه توانا

این دفتر خالی تاچند ورق خواهد خورد





حجم این مصیبت آنقدر بزرگ هست برای بازماندگان این حادثه  که با گذاشتن یک لوگو دروبلاگ نمیتوان شریک غم بازماندگان بود اما از دست ما همین بر میآید که با صمیم قلب باخانواده های محترم راستگو و خلیلی ابراز همدردی کنیم .
این مصیبت وارده را به عزیزان داغ دیده تسلیت عرض میکنیم و تنها آرزویمان بردباری است که خداوند به عزیزان دهد.

معرفی سایت آموزشی رایگان همراه با مدرک

دوست عزیزی سایتی را برایم معرفی کرد به نام درس نامه که بسیار سایت آموزشی مناسبی است برای ما که دسترسی به کلاس و آموزش نداریم و میتوان به آسانی مقدمات بعضی از حرفه ها را آموخت. سایت درس نامه را حتما ببینید و اگر شما هم سایتی را که مفید ارزیابی میکنید میتوانید برای دوستان معرفی کنید همراه با لینک و نشانی سایت.

http://www.darsnameh.com

رفتی و از رفتن تو !




فیروزه مظفری

دیالوگ با خدا

ساعت 13:05 دقیقه به وقت عسلویه بود. به اتفاق رئیس و دو تا از همکارامون برای اقامه نماز ظهر و عصر به مسجد کمپ محل کارمون رفتیم.حاج آقا اسدی (امام جماعت) در بدو ورود به مسجد، کلی ما رو تحویل گرفت. آخه ما روزهای قبل که رئیسمون نبود هم به اتفاق دو سه تا از همکارامون جزء اندک افراد شاغل و ساکن در کمپ بودیم که نماز را در مسجد و در معیت حاج آقا اقامه می کردیم. چند دقیقه به اذان ظهر (یا بقول مجری های صدا و سیما لحظات ملکوتی) مانده بود. فضای معنوی بر جو مسجد حاکم بود. جمعاً ده نفر نمازگزار بودیم که ظاهراً حال خوشی بهمان دست داده بود ، قیافه آدم های خوب و مؤمن به خودمان گرفته بودیم و گاهی با هم شوخی های حزب الهی می کردیم.
مؤذن اذان را با صدای خشن و نه چندان دلنشینی خواند و دیالوگ ما با خدا آغاز شد. بعد از تکبیر من ترجمه و معانی سوره فاتحه (حمد) را با خودم مرور کردم؛ «ما را به راه راست هدایت فرما / راه کسانی که به ایشان نعمت دادی/ نه راه آنان که بر ایشان خشم کردی و نه راه گمراهان». امام جماعت بسم ا... سوره (اخلاص) را که گفت بطور ناخودآگاه و غیر ارادی دیالوگ من با خدا قطع شده بود.چه خوش گفت روانشناس پاکزاد ؛ که اگر اختیار ذهنت را در دست نگیری ذهنت که خیلی هم بازیگوشه اختیار تو را در دست می گیره و هر آن تو را به گذشته و آینده می بره. ذهن بازیگوش من هم در کسری از ثانیه مرا تا خرخره در افکارم فرو برده بود. البته در فکر رفتن موقع نماز از عادات مألوف من بود.
اولین فکری که در ذهنم خطور کرد قضیه اصطکاک و درگیری روز قبلم با مدیر رستوران کمپ بود. شغل ما ایجاب می کند که روزانه با اقشار مختلف با نژادهای گوناگون از اقصی نقاط میهن پهناورمان سر وکله بزنیم. روز گذشته با مدیر رستوران کمپ که دارای لابی و نفوذ زیادی بود و خیلی ادعاش می شد و کارگرها رو هم اذیت می کرد به دلیل گیر قانونی که بهش داده بودم درگیر شدم و در کمال ناباوری رئیسمون هیچ حمایتی ازم نکرد. من که بشدت از این موضوع آزرده خاطر بودم داشتم موقع نماز راههای انتقامجویی از مدیر رستوران را در ذهنم مرور می کردم و خشم و کینه تمام وجودم را گرفته بود که ناگهان امام جماعت و دو تا از بغل دستی هام (رئیس و حاجی یکی از نمازگزاران) بلند شدند و دوباره با سرعتی خیره کننده نشستند.یک لحظه به خودم آمدم تازه فهمیدم که دارم نماز می خونم و امام جماعت، من و بغل دستی هام آنچنان در افکار خود غوطه ور بوده ایم که می خواستیم تشهد را نخوانده و رکعت سوم را بجا آوریم که خوشبختانه دو سه تا از نمازگزاران که حواسشون جمع تر از ما بود با گفتن الحمدا... مانع این کار شدند.بعد از سلام نماز حاج آقا اسدی سرش را به سمت ما برگرداند و گفت حتماً سجده سهو بخوانید.رئیس خطاب به من گفت چی بخونیم؟سجده صبر؟ من که از قبل همه شرایط برای خندیدنم مهیا شده بود با این حرف رئیس دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم و زدم زیر خنده.
جالب اینجاست که من خیلی از کارهایی را که فراموش کردم هنگام نماز خوندن یادم میاد و آن روز برای انتقامجویی از مدیر رستوران راههایی به ذهنم رسید که شاید در حالت عادی اگر تمام روز را فکر می کردم به چنین نتایجی نمی رسیدم. بعد از نماز میخواستم قضیه را به رئیسمون بگم که او پیش دستی کرد و گفت من موقع خوندن رکعت دوم تو فکر وام سنگینی که جدیداً قراره بگیرم بودم. کل اقساطم رو حساب کردم دیدم توان پرداخت اقساط این وام رو ندارم و حین نماز خوندن به این نتیجه رسیدم که درخواست وامم رو پس بگیرم.

این دلنوشته را عزیزی برایم فرستاده بود و خواستم با دوستان دیگر نیز قسمت کنم .

غروب خداوند نیایش ،شجاعت ، خطبه و خلوت

محراب مسجد کوفه جایی که مشهور است محل ضربت خوردن حضرت علی توسط ابن ملجم است. صحت این روایت قطعی نیست. روایت دیگری وجود دارد که امام اول شیعیان و خلیفه چهارم مسلمین در بیرون از مسجد کوفه مورد اصابت ضربه غافلگیرانه شمشیر قرار گرفت.
امروز از ایام مهم سوگواری شیعیان است. روزی که خورشید حیات مرد دادگری ، خطبه ،خلوت ، شجاعت،نیایش ،عمل صالح ، مساعدت و پارسایی به غروبش نزدیک می شود. اگر چه قرن ها از خاموشی شعله حیاتش می گذرد اما نام و یاد او در جان تاریخ زنده است و الهامبخش جویندگان راه رهایی است. بیش از 150 میلیون نفر در دنیا دل در گرو محبت وی دارند و آئین شان به نام بلند او مزین شده است. به امید آنکه حب علی و خاندانش از بیراهه های تعصب ، کج اندیشی ، خرافه ،واپسگرایی و هویت طلبی های غرض ورزانه دور گردد و با شناخت منش و بینش او همراه گردد.
رفتار حضرت علی با خلفای راشدین و گذشتن از حق خود برای مصالح جهان اسلام جایگزین رفتار های ستیزه جویانه شیعیان غالی در برخورد با اهل سنت و دعاوی منحصر گرایانه رستگاری و تقرب به خداوند در شیعیان گردد. همچنین شایسته توجه است که رمضان و جایگاهش در دنیای اسلام آن قدر بزرگ است که نباید اندوه ناشی از شهادت حضرت امیر ، سویه غم و ملالت را بر ماه میهمانی خداوند حاکم گرداند. وقتی خود علی (ع) پس از اصابت ضربت شمشیر بانگ بر می دارد که به خدای کعبه رستگار شدم ،دیگر غم و اندوه پس از گذشت قریب به 14 قرن ،محل سئوال است. ائمه نیز انسان بودند وطبیعتا روزی چشم بر دنیا می بستند. اگر چه مرگ علی (ع) مصیبتی برای جهان اسلام در زمانه معاصرش بود ، اما با گذشت زمان ،دیگر مرگ وحیات او مسئله اصلی نیست بلکه تعالیم ،میراث فکری و معنوی ، سیره و آموزه های او اهمیت دارند.


نوشته علی افشاری (از صفحه فیسبوک ایشان)

جورج اورول (قلعه حیوانات)



از فیسبوک (صفحه سخنان بزرگان)

وقتی انتخابات تمام میشود و خر از پل میگذرد



شاهکاری دیگر از مانا نیستانی

روزی روزگاری حاج حیدر عبدالرضا


سمبل مهربانی بود و شوخ طبعی. موردی که همیشه او را با پدران همه نسل ما مجزا میساخت خاکی بودن و توجه به نسل کوچکتر از خود بود. معمولا خودش را نمی گرفت و ساده بود و صادق. در آن زمان هیچ یک از هم نسلان وی داور فوتبال بچه ها نمی ایستاد ولی  حاج حیدر اصلا این مرز بندی ها نداشت که خودش را در قالبی منگنه کند و نگه دارد به همین خاطر همیشه بین جوانان محبوب بود و دوست داشتنی. گل گلینا که میشد می آمد وسط و خود را گلی میکرد و بین مردم بود.

کودک که بودم همیشه اورا با قهرمانهای داستانهای جک لندن و ژول ورن در ذهن خود میساختم چرا که دریانورد بود و همیشه آرزوی فرم بدنی او را داشتم . درشت هیکل بود و محکم و در عین حال شوخ طبع که با آن هیکل بزرگش جور در نمی آمد چون همیشه در ذهن ما انسانهایی با چنین فیزیک بدنی معمولا قلدر به نظر می آمدند و مغرور که او هیچ یک از این صفات ناپسند را نداشت. رفت حج و برگشت .خانه او شلوغ تر از هرکسی بود چرا که طیف جوانان دیروز و امروز به عیادتش میرفتند .اصلا هم قیافه این حاجی های تازه عابد شده را نداشت همان شوخ طبعی خودش را داشت و داستانهای سفر حجش را هر چه شیرین تر و نزدیکتر به واقعیت بیان میکرد. همین نکته که صادق بود و بی ریا او را نزد همگان محبوب کرده بود. یادش گرامی....