آفتابکاران جنگل

ترانه هایی هستند که همیشه با مسائل سیاسی اجتماعی جامعه پیوندی ناگسستنی دارند و همواره در اذهان مانده است و می ماند. ترانه آفتابکاران از آن دست ترانه هایی است که بار معنایی زیبایی دارد و همینطور آهنگی ماندگار بر پیکره خود دارد که بر پیکره جنبش های سیاسی اجتماعی زیبا نشسته است . 


سراومد زمستون، شکفته بهارون

گل سرخ خورشید باز اومد و شب شد گریزون
کوهها لاله زارن کوهها لاله زارن
لاله ها بیدارن لاله ها بیدارن
تو کوهها دارن گل گل گل آفتابو می کارن
توی کوهستون، دلش بیداره تفنگ و گل و گندم داره میاره
توی سینه اش جان جان جان
یه جنگل ستاره داره جان جان، یه جنگل ستاره داره
سراومد زمستون، شکفته بهارون
گل سرخ خورشید باز اومد و شب شد گریزون
کوهها لاله زارن کوهها لاله زارن
لاله ها بیدارن لاله ها بیدارن
توکوهها دارن گل گل گل آفتابو می‏کارن
توی کوهستون، دلش بیداره تفنگ و گل و گندم داره میاره
توی سینه‏اش جان جان جان
یه جنگل ستاره داره جان جان، یه جنگل ستاره داره
سراومد زمستون، شکفته بهارون
گل سرخ خورشید باز اومد وشب شد گریزون
لبش خنده نور لبش خنده نور
دلش شعله شور دلش شعله شور
صداش چشمه و یادش آهوی جنگل دور
توی کوهستون دلش بیداره تفنگ و گل و گندم داره میاره
توی سینه‏اش جان جان جان

یه جنگل ستاره داره، جان جان، یه جنگل ستاره داره


لینک دانلود


http://www.4shared.com/audio/NS-osipd/aftabkaran_jangal__.html

وقتی نشانه میشوی!


طرح زیبای بزرگمهر حسین پور از برخورد امروز با رئیس جمهور دیروز. به راستی که وناگهان چقدر زود دیر میشود و این زنگها برای چه کسی به صدا در می آید.این همان کسی بود که ناجی ملت خوانده شد و همیشه فهرستی از مفسدین مالی در جیب داشت (سه هزار میلیارد را بخاطر بسپار ) ،نفت را سر سفره نیاورد که حداقل خودمان را با آن آتش بزنیم که روزهای چول اقتصادی امروز را نبینیم. روزگار غریبی است نازنین!

افق روشن

روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد

و مهربانی دست زیبائی را خواهد گرفت.

روزی که کمترین سرود

بوسه است

و هر انسان

برای هر انسان

برادری ست.

روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است

تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی.

روزی که آهنگ هر حرف، زندگی ست

تا من به خاطر آخرین شعر رنج جست و جوی قافیه

نبرم.

روزی که هر لب ترانه ئیست

تا کمترین سرود، بوسه باشد.

روزی که تو بیائی، برای همیشه بیائی

و مهربانی با زیبائی یکسان شود.

روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم . . .

روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند

قفل

افسانه ئیست

و قلب

برای زندگی بس است.

و من آن روز را انتظار می کشم

حتی روزی

که دیگر

نباشم.