میدان خاکی و یک بغل خاطره

هنوز هم گهگاهی که دست روی پایت میکشی جای زخمهایی که در میدان های خاکی فوتبال پایت را خونین کرده بوده اند احساس میکنیم و اگر چشم روی هم بگذاریم شاید بتوان آن روز را حس کنیم ، روزهایی که کتابهای دبستانمان را به کنجی انداخته بودیم و برای ساختن زمین فوتبال بیل و منتیل برمیداشتیم برای از میان برداشتن سلنج و زافتک .اگر هم کسی از بچه ها دراین میان کمکی نمیکرد بارها کمکاری اش را به زیر چشمش میکشیدیم .دعوا بود و هیجان .خودمان را جای بازیکن های بزرگ میگذاشتیم بازیکنانی که اکنون سالهاست کفشهایشان را آویخته اند و یا اسطوره ای شده اند.


چند روز پیش این عکس را از بچه های شیرین بندر عامری گرفتم و چه لذتی داشت فوتبالشان. قولشان داده ام که دوباره عکس بگیریم ازشان با کیفیت بهتر.

نظرات 5 + ارسال نظر
امیرپرویز روح انگیز جمعه 5 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 02:37 ق.ظ

وقتی بچه بودم غم بود اما کم بود

علیرضا تیموری پنج‌شنبه 11 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 12:26 ب.ظ

یادش بخیر٠٠٠ علی میتونستی بیشتر بگی از دوره ای که هیچوقت بر نخواهد گشت و تکرار نمیشه٠٠٠ استوره فوتبالیم باتی گل بود،خضر عیلا هم عشق ریوالدو. همیشه به خیال اینکه روزی مثل این دوتا بازیکنا میشیم، میرفتیم میدو بازی

سید وحید حسینی یکشنبه 20 دی‌ماه سال 1394 ساعت 07:18 ق.ظ http://farhaang.ir

علی جان
ماشالله خوب قلمی هم داری
خدا حفظت کنه

دوست جمعه 12 شهریور‌ماه سال 1395 ساعت 03:07 ب.ظ

سلام علی . به نظرت وبلاگ توانایی کمتری سی بیان و به اشتراک گذاشتن نظرات افراد داره نسبت تلگرام و اینستاگرام داره؟
تفاوت شون برای ارتباط با مخاطب در چه چیزهایی ن؟

لیمر جمعه 22 دی‌ماه سال 1396 ساعت 04:40 ق.ظ

یادش بخیر یه زمانی وبلاگها هم زندگی میکردن

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد