دیالوگهای ماندگار


آخه این چه شهریه!؟ وکیلش دزده، سیدش دزده، حاکمش دزده! • تنگسیر - ۱۳۵۲/ کارگردان: امیر نادری.بازیگر اصلی بهروز وثوقی

عکس از سایت سوره سینما

این دونفر

بعضی وقتها اینقدر چهره های کارتونی شبیه به انسانهای دور و برمان هستند که نمیشود ساده از آن گذشت.البته یادمان باشد قصد هیچ توهینی نیست. مثلا آقای اسحاق جهانگیری که چهره بامزه ای هم دارد سخت شبیه دون دون هست .یک شخصیت عروسکی دوران بچگی باز هم میگویم که امید وارم دوستان این شباهتی که به آن اشاره شد حمل بر توهین و تحقیرندانند


http://s5.picofile.com/file/8103375676/1452206_3744926676977_590802704_n.jpg     http://s5.picofile.com/file/8103375768/1463652_3744927116988_673550019_n.jpg

فرزند بیشتر ، زندگی شادتر


http://s5.picofile.com/file/8102823242/1230073_632606980118652_702425605_n.jpg

مدتی هست که چنین بیلبوردهای بزرگ در شهرهای بزرگ خودنمایی میکنند و همگی را تشویق و ترغیب به بچه های بیشتر میکنند. البته حق دارند چنین تبلیغاتی در سطح گسترده ای کنند . چرا که در کشور ما کیفیت آموزش بسیار بالا ، بهداشت و ایمنی که آمریکا و چندین کشور استعمارگر جهانخوار از ما الگو میگیرند، بوروکراسی و فساد اداری که بقولی اصلا گپش مزه که وجود خارجی ندارد و دراین فکرند که به گونه ای باشد که مردم حداقل تجربه کنند. محیط زیست آنقدر خوب اداره میشود که خبرها حاکی از آن است گه چندین جانوری که همه فکر میکردیم نسلشان منقرض شده دوباره در ایران یافت شده از جمله دایناسور و ماموت.حقوق بشر و حق شهروندی هم که نروژ و سوئد باید بیایند اینجا لنگ بندازند و سر تعظیم فرود آرند.آنقدر خانه خالی وجود دارد که دیگر مشکل مسکن به هیچ وجه احساس نمیشود و مجبوریم که از کشورهای همسایه نیرو بگیریم تا این خانه های خالی پرشوند.ورزش و فوتبال و دیگر مسائل ورزشی باشگاه های بزرگ دنیا بدون هیچ دلیلی میخواهند علی آبادی رئیس اسبق تربیت بدنی بخاطر زبان شیوا و سلیس انگلیسی و اسپانیایی اش استخدام باشگاه های رئال و بارسا کنند و بخاطر این انتقال درگیرند و از مسئله فیگو حساس تر شده است.هر بچه ای که در این زمان بدنیا آید اول مستقیم میبرند اورا به فضا و بعد به زمین برمیگردانند تا در همان اوان کودکی فضائی شود و توهم در پوست و استخوانش ریشه دوانی کند.

یک نفس عمیق

پس از ده سال که مردم کوچه وبازار ، خاص و عام انتظار یک توافق بین ایران وغرب داشتند برسر مسئله هسته ای بلاخره با دیپلماسی  موفق ایران توانست گامی نو در اندازد .اینکه هر کسی سر جای خودش باشد خواه دولت اصول گرا باشد خواه اصلاح طلب همین امر است که باعث میشود کار روی ریل بیفتد و مسائل مهم مملکتی روای منطقی خود طی کند. دکتر ظریف با چندین سال تجربه شگرف دیپلماسی و گفتگو توانست در کمتر 100 روز گام محکمی بردارد اگر چه باید انتظار کارشکنی های دولتهای مخالف و کاسبان تحریمی داخل هم داشت ولی همین یک گام مثبت رو به جلو است. اینکه پس از 35 سال تابوی مذاکره با آمریکا در سطح وسیعی شکسته میشود ، اینکه ببینیم بلاخره ما هم مثل خیلی از کشورهای دیگر دنیا میتوانیم دست دوستی همراه با احترام متقابل و تکریم داشته باشیم دست آورد کوچکی نیست.ای کاش در این هشت سال این قدم را برداشته بودیم تا این همه ضرر وزیان متوجه مملکت نشود و هزار ای کاش دیگر در تمامی سطوح سیاسی و اقتصادی دیگر. همه ما میدانیم که این یک لحظه تاریخی برای کشور ما بود و انتظارمان این بود که پا به پای خستگی ناپذیری تیم مذاکره کننده رسانه ای ملی داشتیم تا لحظه به لحظه این پیروزی را با مردمان کشور تقسیم شود ولی افسوس که در اوج این گفتگوها تمامی شبکه های داخلی انگار نه انگار که خبری هست و تازه شبکه خبر داشت برنامه سلامتی پخش میکرد و گوش خود را کر کرده بود برای این خبر امید بخش.پس مردم باید هجوم آورند به شبکه ها و رسانه های استعمار(به تعبیر صدا وسیما) و از آنجا مسائل تاریخی کشور را دنبال کنند .اما همه این مسکوت گذاشتنهای رسانه ملی به کنار این مردم کوچه وبرزن هستند که شاد هستند و امیدوار و همین ما را بس. همین که پیرزنی امید به این دارد دل به یارانه آخر ماه نداشته باشد و کرامت و عزت انسانی از دست رفته را دوباره بازیابد خود دلخوشی دیگری است. همین که یک نوجوان آرزوی شب و روزی یک تبلت یا آیپد باشد و امید وار باشد که او نیز چون دیگر بچه های دنیا بتواند دنیا را برفراز دیک دهکده جهانی بیند خود لبخندی بر لب می آورد زیبا. اما در این همه شور وشوق هسته ای در گوشه ای دیگر باز هم خبر بازداشت رضا جلودارزاده و ساجده عرب سرخی دلت را به درد می آورد که چرا و به چه علت ؟!چرا همواره سایه تهدید و ارعاب چون بختک بر سر فعالان و کنشگران و نخبگان سیاسی باشد.باز هم دل به امیدی سبز میبندیم تا دوباره آغوش بازکند و مردم برای غم نان شب کابوس قسط و وام و مسکن را به خواب نبینند.

شکوفه خاطرات

درس اخلاقی از این سه میمون . انیمشنی که ازشرکت نیپون بود و برای ما که نه پرشین تونی بود و نه کانالهای کارتونی متعدد ماهواره ای دنیایی می ارزید.



مست و هوشیار

محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت

مست گفت ای دوست این پیراهن است افسار نیست

گفت زانسبب افتان و خیزان میروی

گفت جرم راه رفتن نیست ره هموار نیست

گفت نزدیک است والی را سرای انجا شویم

گفت والی از کجا در خانه خمار نیست

گفت تا داروغه را گویم در مسجد بخواب

گفت مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست

گفت دیناری بده پنهان و خود را وارهان

گفت کار شرع کار درهم و دینار نیست

گفت از بهر غرامت جامه ات بیرون کنم

گفت پوسیدست جز نقشی ز پود و تار نیست

گفت آگه نیستی کز سر افتادت کلاه

گفت در سر عقل باید بی کلاهی عار نیست

گفت می بسیار خوردی زان چنین بی خود شدی

گفت ای بیهوده گو حرف کم و بسیار نیست

گفت باید حد زند هشیار مردم مست را

گفت هوشیاری بیار اینجا کسی هشیار نیست



با این شعر درمیابیم که این رشوه گیری و رشوه دادن سابقه بس طولانی در بلاد ما دارد و دردا که داعیه داران عدالت خود نمونه ای هستند برای خروار

پروین اعتصامی


لینک دانلود این شعر با صدای همای


http://s1.picofile.com/file/7312951719/%D9%85%D8%B3%D8%AA_%D9%88_%D9%87%D9%88%D8%B4%DB%8C%D8%A7%D8%B1_02_.mp3.html

این آسمان ابری

ما جنوبی ها همواره آسمان ابری و بارانی را دوست داریم اگر چه که نگران چکه کردن بام خانه نوسازمان باشیم و همیشه خاطرات سبزمان را به باران و تگرگ و ابرهای سیاه گره زده ایم. از مدرسه هایی که به یمن آمدن باران تعطیل شدند تا قرار عاشقانه مان در کوچه ای تنگ که اگر باران همراه این ضیافت رمانتیک بود احساسی از جنس عشق و رعشه دست و دل را با خود می آورد. دیروز صبحگاهان که با نوید رعد وبرق خواب دوشین را شکستیم احساسی داشتیم که نپرس.لحظه ای از همه چیز و همه کس فارغ میشویم و دل به باران سپردیم و در همان دم  نگران فزونی قیمتها ، 5+1، جنبش سبز،کیهان و اراجیفش و تهمتهایش و .... نیستیم و آرزو میکنیم هماره لحظه هایمان بارانی باشد و ابری.موسیقی روزهای بارانی هم خود قصه ای دارد و هر کس به فراخور نسل خودش موسیقی خاص خود و هنرمند خاص خودش میپسندد .آهنگهای سیاوش قمیشی همیشه باران و جاده و تگرگ دارد ، آهنگهای فریدون فروغی و فرهاد هم لذت خاص خودش را دارد ،داریوش و ابی و گوگوش هم که سوگلی این آهنگها برای نسل بخصوص شصت دارد ،طبقه دیگری از سلیقه ها هم آهنگهای سنتی را دوست میدارند که مرضیه و دلکش و بنان و شجریان را هوایی دیگر میطلبد. نمیدانستم برای این مطلب چه آهنگی را بگذارم که مخاطب همه سلایق باشد ؟!
دکلمه ای از شعر باز باران البته نه از گلچین گیلانی بلکه از کارو دردریان با صدای رضا تک تیرانداز که اندکی متفاوت است و تلخ اما شنیندنی .دانلود فایل را برایتان گذاشته ام .چرا که این شعر کارو به روز و حال امروز ما بی شباهت نیست.



http://uplod.ir/gpvoyaoxiwu0/Baz_Baran.mp3.htm

آموزش جدید

یکی از دوستان نزدیک گلایه کرده بود از فزونی و گرانی که مثلا برای مهد کودک دخترم فقط برای دفتر و دستکش 50 هزار تومان ناقابل هزینه کرده ام و باقی قضایا.رو به دوستم کردم و گفتم امروز هر جا میرویم همین گپ است و گفتار .بعد رو به دختر نازش کردم . از درسهایش پرسیدم. اندکی با من و من و کمرویی جواب میداد. میخواستم مقایسه ای بکنم آموزش امروز و دلمشغولی سیستم آموزشی امروز.

دخترک معصوم با نگاهی از سر حجب و حیا گفت برایمان هر روز قصه و نقاشی میدهند. پرسیدم : میتونی یکی از اون قصه هات را برامون تعرف کنی .با همان حالت دخترانه گفت : آره. گفتم : چه قصه ای داری برامون تعریف کنی، کدوی قلقله زن، مرغ با فکر،خروس زری پیرهن پری و.....  دخترک گفت : نه این قصه ها نیست .امروز خانممون برامون قصه حسین فهمیده را گفته. گفت که خودش را زیر تانک کرده تا ما آرام باشیم .

اولش خندیدم ولی مقداری بعد فهمیدم که دردا که باید گریست. یک دخترک معصوم 5 ساله چطور میتواند جنگ و خون و خونریزی و قصه ای نامانوس با آن داشته هایی که دارد را هضم کند. نمیدانم امروز فاکتورهای یک مربی مهدکودکی چیست ولی حداقل اگر خود مربی هم فرزندی داشته باشد شوربختا به حال آن فرزند و آن تفکر خصمانه و خشن. آیا از همین امروز باید عملیات انتحاری را در ذهن نوگل های کوچکمان بکاریم. آیا از همین بدو کودکی بجای اینکه با دنیای گل و سوسن و زنبق رشد کنند خلاقیتاشان را بیابیم آنها را به جنگ نیروهای اهریمنی ببریم که اصلا ندیده اند و نمیشناسند. نمیدانم احساس چیست و چه رنگ و بویی دارد ! یا من نمیدانم یا ما نمیدانیم یا....افسوس از این آموزش جدید که جز خرافات و تکیه به مذهب چیز دیگری را به خورد و خوراک این کودکان نمیدهند و هرچیزی را که بیشتر با نادانی بر آن پای بفشاریم نتیجه عکس خواهد داد. این را همواره تجربه ثابت کرده است .


آن کس که اسب داشت غُبارش فرونشست
گرد سُم خران شما نیز بگذرد !

سیف فَرغانی 

هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد
هم رونق زمان شما نیز بگذرد
وین بوِم محنت از پی آن تا کند خراب
بر دولت آشیان شما نیز بگذرد
باد خزان نکبت ایّام ناگهان
برباغ و بوستان شما نیز بگذرد
آب اجل که هست گلوگیر خاص و عام
برحلق و بردهانِ شما نیز بگذرد
ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز
این تیزی سنان شما نیز بگذرد
چون داد عادلان به جهان دربقا نکرد
بیداد ظالمان شما نیز بگذرد
در مملکت چو غُرّش شیران گذشت و رفت
این عوعو سگان شما نیز بگذرد
آن کس که اسب داشت غُبارش فرونشست
گرد سُم خران شما نیز بگذرد
بادی که در زمانه بسی شمع ها بکُشت
هم بر چراغدان شما نیز بگذرد
زین کاروان سرای بسی کاروان گذشت
ناچار کاروان شما نیز بگذرد
ای مُفتخر به طالعِ مسعود خویشتن
تاثیر اختران شما نیز بگذرد
این نوبت از کسان به شماناکسان رسید
نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد
بیش از دو روز بود از آن دگر کسان
بعداز دو روز از آن شما نیز بگذرد
بر تیر جورتان ز تحمّل سپر کنیم
تا سختیِ کمان شما نیز بگذرد
در باغ دولت دگران بود مدّتی
این گُل، ز گُلستان شما نیز بگذرد
آبیست ایستاده دراین خانه مال وجاه
این آب ناروان شما نیز بگذرد
ای تو رمه سپُرده به چوپان گرگ طبع
این گُرگیِ شبان شما نیز بگذرد
پیل فنا که شاه بقا مات حُکم اوست
هم بر پیادگان شما نیز بگذرد
ای دوستان خو هم که به نیکی دُعای سیف
یک روز بر زبان شما نیز بگذرد

این قصیده، یکی از معروف‌ترین واکنش‌های اجتماعی سیف فرغانی شاعر قرن هفتم و هشتم هجری است که در زمان حمله‌ی مغول‌ها به ایران سروده شده است .

 



از صفحه دوستم آقای تاجیک

دانه های دل


من اناری را می کنم دانه به دل می گویم

خوب بود این مردم دانه های دلشان پیدا بود
می پرد در چشمم آب انار : اشک می ریزم
 مادرم می خندد
 رعنا هم .


سهراب سپهری


عکس گرفته شده در پاییز 92

خشواش و قلقلک



شاهکار دیگری از مانا نیستانی