سلام علی آقا، شرمنده از اینکه نمیشناسمت ، من و حسین سالهاست که با هم دوست هستیم حتی چندین بار هم با هم بوالخیر آمدیم ولی من هرگز ترا ندیدم، راستی درباره آرژانتین که نظر داده بودی جوابت را دادم ولی خودت فاشیستها را میشناسی! موفق و سربلند باشی
درود. قربون معرفتت. من ترا میشناسم فضلو جان. یه سالی که بوالخیر جام برگزار شده بود تو هم بازی میکردی اگر اشتباه نکنم. فکر کنم تیم امید بود . ممنون بخاطر همه صفایت
درود آقای محمدی. انتقاد شما را با جان و دل پذیرفتم در حقیقت مطلب BBC را یکی از نویسندگان وارد وبلاگ کرده بود که مورد تأیید بنده نیز نبود. در لنگ ماندن شبکه های خودمان که شکی نیست ولی قصد و نیت شبکه های بیگانه رو نیز باید در نظر گرفت آیا نیتشان پیشرفت و سود رسانی به ماست؟
قاسم صفری
دوشنبه 20 شهریورماه سال 1391 ساعت 11:52 ق.ظ
سلام علی اقای گل/بله درست حدس زدی.اون زمان که جام شهدای بوالخیر برگزار شد من و فضلو هافبک های وسط تیم امید عامری(اتحاد)بودیم.در بازی اول 5-0 به عقاب رستمی از تیم های خوب ان زمان باختیم . دقیقا یادم میاد یکی از متعصیبن فوتبالی ولات بعد بازی گفت. کلکو برو چارتا کتابت بخون توچت به بازی.بازی دومون با تیم همیشه خوب وبا شخصیت وحدت بوالخیر بود.برای من که بازی کردن روبروی اکبر افتخاری و غلام باشی خیلی ترس داشت/نیمه اول را 2-0 باختیم .خیلی از بچای ولات که پشت گل هیرونی بودند واشتن ولات.ولی نیمه دوم 2تا زدیم وبازی شد 2-2/تو دقایق پایانی بازی اکبر افتخاری استارتی زد و تو محوطه هجده ما خودش ماند و روح الله خلیلی (محمد حاج عبدالحسین).اکبر که روح الله را رد کرد ...روح الله با صدای بلند به اکبر گفت . ابوالفضلم دهی اگه گل بزنی ..توپ اکبر انقدر محکم به تیر دروازه خورد که پشت هجده پایین اومد/یادش بخیر
اینترفکس
جمعه 24 شهریورماه سال 1391 ساعت 04:21 ب.ظ
یک عکس، یک دنیا حرف.
محشره سید
تصویر بسیار زیبایی است
اما انگار رنگش را دستکاری کردی. یه کم مصنوعی نشده؟
درود. شاید احمد جان
این عکس زیباست و زیبا تر قسمتی از شعر سهراب سپهری ست :
قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب
دور خواهم شد از این خاک غریب
که در آن هیچ کسی نیست که دربیشه عشق
قهرمانان را بیدار کند
سلام. انگارهمونجوریه. فرقی نکرده
درود احمد جان. دیگه دسم نمیشتا .خود دانی و ایمون ناصالحت
الان OK
بسیار زیبا علی اقا.مخصوصا دریا و ردپای قایق
سلام علی آقا، شرمنده از اینکه نمیشناسمت ، من و حسین سالهاست که با هم دوست هستیم حتی چندین بار هم با هم بوالخیر آمدیم ولی من هرگز ترا ندیدم، راستی درباره آرژانتین که نظر داده بودی جوابت را دادم ولی خودت فاشیستها را میشناسی! موفق و سربلند باشی
درود. قربون معرفتت. من ترا میشناسم فضلو جان. یه سالی که بوالخیر جام برگزار شده بود تو هم بازی میکردی اگر اشتباه نکنم. فکر کنم تیم امید بود . ممنون بخاطر همه صفایت
آهای سهراب،زنده شو. بیا شعرت را عوض کن.قایق دیگر جوابگو نیست کشتی باید ساخت.اینجا همه دنبال آزادی اند دورمان کن از این ننگ و ریا
درود
به قول سهراب : قدیما خدا زورش بیشتر بود
خواهم انداخت به اب دورخواهم شدازاین خاک غریب........
درود آقای محمدی.
انتقاد شما را با جان و دل پذیرفتم در حقیقت مطلب BBC را یکی از نویسندگان وارد وبلاگ کرده بود که مورد تأیید بنده نیز نبود. در لنگ ماندن شبکه های خودمان که شکی نیست ولی قصد و نیت شبکه های بیگانه رو نیز باید در نظر گرفت آیا نیتشان پیشرفت و سود رسانی به ماست؟
سلام علی اقای گل/بله درست حدس زدی.اون زمان که جام شهدای بوالخیر برگزار شد من و فضلو هافبک های وسط تیم امید عامری(اتحاد)بودیم.در بازی اول 5-0 به عقاب رستمی از تیم های خوب ان زمان باختیم . دقیقا یادم میاد یکی از متعصیبن فوتبالی ولات بعد بازی گفت. کلکو برو چارتا کتابت بخون توچت به بازی.بازی دومون با تیم همیشه خوب وبا شخصیت وحدت بوالخیر بود.برای من که بازی کردن روبروی اکبر افتخاری و غلام باشی خیلی ترس داشت/نیمه اول را 2-0 باختیم .خیلی از بچای ولات که پشت گل هیرونی بودند واشتن ولات.ولی نیمه دوم 2تا زدیم وبازی شد 2-2/تو دقایق پایانی بازی اکبر افتخاری استارتی زد و تو محوطه هجده ما خودش ماند و روح الله خلیلی (محمد حاج عبدالحسین).اکبر که روح الله را رد کرد ...روح الله با صدای بلند به اکبر گفت . ابوالفضلم دهی اگه گل بزنی ..توپ اکبر انقدر محکم به تیر دروازه خورد که پشت هجده پایین اومد/یادش بخیر
اوو نازین سی هیمناها هیم نازاها
عکس فوق العاده قشنگی هستش واقعا زیباست
واقعا این عکس عالی اقای محمدی
ک لوش دن تا اونجا بوااااااا چ زوری