کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز

 

 این عکس را چند سال پیش گرفتم. هوایی به شدت غبار گرفته . لنجهایی که عمرشان تمام میشود گوشه ای کنار ساحل رها میشوند و جهازی که سالها با باد و طوفان و لیمر ولچیزم وموجهای عظیم سینه سپر کرده بود اکنون با کوچکترین موجهای ساحل که قدرت چندانی ندارند ذره ذره تمام میشود.


در بخش نظرات دوست عزیزی این واگویه ی شعر گونه زیبا را گذاشته بود و حیفمان آمد که دوستان از این نوشته که درد مشترک بیشتر قشر این جامعه هیرون است بی نصیب بماند. با سپاس از دوست عزیز


گذشت آن روزکه بیست ری توم بی/ برای ساختنت گلافم حاج محمد حبیب بی

کنارحاج محمد چندتای ده گلاف /همه گرم کارو موفقط الاف

یکی شلمون تی دست ودیگری لو / می جرخیدند به دورجسم کالو

به دوران چون رسیدی شکل گرفتی/برای حمل بار قدرت گرفتی

یکی چند ماه گذشت ازاوشارت/  تنیرا برشداز چوب خشارت

تموم شد محنت استاد گلاف   /تابرای خوشگلی تو من زنم لاف

به  وقت رفتنت تی اب دریا /ذبحی کردم به رسم مذهبم نی سی  ریا

سینت با اورسید حالت خشاوی/ موج اولی خردی گسل برینوت درجا ولاوی

بردم سیت تی اسکله هرچی جاشو چرکاله بی دورت جمع واوی/ برای کسب روزی هلال وصید ماهی

برای صیدماهی رفتیم فارسی/توراه ری چلبت نشستم خوندم شعر اغاسی

شوتوپل پلت میکه بروی شواک/ من و جاشوواهم توفکرماهی پاک

طلوعصبح که وامی سا موعده/توهم اشکت میزه ومی برپدی مثل پنده

می شستم سیت سر اوحمل نه گسران /په واهک  می پختم سیت با گاز سریان

چه شد که این چنین بالا فتادی/ مثل رخشی بودی از شکل فتادی

من تو پیر گشتیم دور گشتیم /تو از دریا ومو ازاین زمونه

                                 بدیدمبیکرخوردشکستت/ تووبلاگی که خواهدشدنمونه

 

نظرات 4 + ارسال نظر
مهدی بربنچی یکشنبه 21 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:11 ب.ظ

کل من الیها فان الا هو چه طوفان ها که نخوردی تاشکم ها را سیرکنی چه بالا وباین نرفتی تاارزوهارا براورده کنی بادرامدت چقدر باسوادکردی کجاها که نرسیدند چه نابودها ی که بود شدند منم منم میزنند وناشکریت کردند جهاز چن عامو مال ادمن برتخته ای بیشترن چه فقط یکی قدر توش فهمی که تو قدرش نتفهمی باهم شکستی علی میش محمد

صاحب جاز سه‌شنبه 23 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 06:54 ب.ظ

گذشت ان روزکه بیست ری توم بی/ برای ساختنت گلافم حاج محمد حبیب بی کنارحاج محمد چندتای ده گلاف /همه گرم کارو موفقط الاف یکی شلمون تی دست ودیگری لو / می جرخیدند به دورجسم کالو به دوران چون رسیدی شکل گرفتی/برای حمل بار قدرت گرفتی یکی چند ماه گذشت ازاوشارت/ تنیرا برشداز چوب خشارت تموم شد محنت استاد گلاف /تابرای خوشگلی تو من زنم لاف به وقت رفتنت تی اب دریا /ذبحی کردم به رسم مذهبم نی سی ریا سینت با اورسید حالت خشاوی/ موج اولی خردی گسل برینوت درجا ولاوی بردم سیت تی اسکله هرچی جاشو چرکاله بی دورت جمع واوی/ برای کسب روزی هلال وصید ماهی برای صیدماهی رفتیم فارسی/توراه ری چلبت نشستم خوندم شعر اغاسی شوتوپل پلت میکه بروی شواک/ من و جاشوواهم توفکرماهی پاک طلوعصبح که وامی سا موعده/توهم اشکت میزه ومی برپدی مثل پنده می شستم سیت سر اوحمل نه گسران /په واهک می پختم سیت با گاز سریان چه شد که این چنین بالا فتادی/ مثل رخشی بودی از شکل فتادی من تو پیر گشتیم دور گشتیم /تو از دریا ومو ازاین زمونه بدیدمبیکرخوردشکستت/ تووبلاگی که خاهدشدنمونه

سلام . کاش شعرت را برام میل میکردی. چون اینجا که نوشتی یه مقداری درهم و بر هم از نظر سطر بندی . شعر به این زیبایی حیف هست که اینجوری نوشته شود. امید وارم از نظر سطر بندی درستش کنی بفرستی دوست عزیز.

م صفری پنج‌شنبه 25 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 05:12 ب.ظ

با سلام اقای محمدی شعر زیبای محلی از کیست خیلی قشنگ بود دست مریزاد

یکی از دوستان سروده که ااتفاقا خواستم که نامش را بنویسم خودش خواست که من نامش را ننویسم

علی غ جمعه 26 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 04:55 ب.ظ

باسلام درشعرهای محلی بهتراست که معادل کلمه فارسی هم درپاورقی شعرنوشته شود که برای خواننده غیر محلی یاحتی محلی روشن گردد من در چند وبلاگ اشعارزیبای محلی به مانند این شعر دیده ام وبامشکل روبرو شدم باسپاس

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد