نقل است که پرسیدند: چگونهای؟ گفت :چگونه باشد حالِ قومی که در دریا باشند و کشتی بشکند و هر یکی بر تختهای بمانند؟ گفتند: صعب باشد. گفت : حالِ من هم چنین است.
*تذکرة الاولیاء
علی محمدی
پنجشنبه 25 آبانماه سال 1391 ساعت 09:19 ق.ظ
درود ،کشتی شکستگان تخته دارند ولی ما دیگر تخته هم نداریم
محمد خلیلی
پنجشنبه 25 آبانماه سال 1391 ساعت 10:34 ب.ظ
مردم شهر سیاه خنده هاشون همه از روی ریاست ما در این شهر دویدیم و دویدیم هر کجا پرسه زدیم خبر از عشق نبود و تو ای مرغ مهاجر که از این شهر گذر خواهی کرد نکند از هوس دانه گندم به زمین بنشینی
آقای محمدی توی این زمانه حال همه ما این چنین است یا شاید هم بدتر...
گفتمش دل میخری پرسید چند ؟
گفتمش دل مال تو ، تنها بخند
بله علی آقا! دیگه گلویی هم نمانده برای فریاد...!!!
درود ،کشتی شکستگان تخته دارند ولی ما دیگر تخته هم نداریم
مردم شهر سیاه
خنده هاشون همه از روی ریاست
ما در این شهر دویدیم و دویدیم
هر کجا پرسه زدیم خبر از عشق نبود
و تو ای مرغ مهاجر که از این شهر گذر خواهی کرد
نکند از هوس دانه گندم به زمین بنشینی
فراوان درود بر علی آقا
حال ما بی آنکه توصیفش کنیم گواه همه چیز است،،،
رنگ رخساره خبر میدهد از سر درون،،،
دیگر سیلی هم نمیتواند صورتمان را سرخ کند،،،