محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت ای دوست این پیراهن است افسار نیست
گفت زانسبب افتان و خیزان میروی
گفت جرم راه رفتن نیست ره هموار نیست
گفت نزدیک است والی را سرای انجا شویم
گفت والی از کجا در خانه خمار نیست
گفت تا داروغه را گویم در مسجد بخواب
گفت مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست
گفت دیناری بده پنهان و خود را وارهان
گفت کار شرع کار درهم و دینار نیست
گفت از بهر غرامت جامه ات بیرون کنم
گفت پوسیدست جز نقشی ز پود و تار نیست
گفت آگه نیستی کز سر افتادت کلاه
گفت در سر عقل باید بی کلاهی عار نیست
گفت می بسیار خوردی زان چنین بی خود شدی
گفت ای بیهوده گو حرف کم و بسیار نیست
گفت باید حد زند هشیار مردم مست را
گفت هوشیاری بیار اینجا کسی هشیار نیست
با این شعر درمیابیم که این رشوه گیری و رشوه دادن سابقه بس طولانی در بلاد ما دارد و دردا که داعیه داران عدالت خود نمونه ای هستند برای خروار
پروین اعتصامی
لینک دانلود این شعر با صدای همای
انگور
چه می گویید ؟
کجا شهد است این آبی که در هر دانه شیرین انگور است ؟
کجا شهد است ؟ این اشک است ،
اشک باغبان پیر و رنجور است
که شب ها راه پیموده ،
همه شب تا سحر بیدار بوده
تاک ها را آب داده ،
پشت را چون چفته های مو دو تا کرده ،
دل هر دانه را از اشک چشمان نور بخشیده
تن هر خوشه را با خون دل شاداب پرورده
چه می گویید ؟
کجا شهد است این آبی که در هر دانه شیرین انگور است ؟
کجا شهد است ؟ این خون است
خون باغبان پیر و رنجور است
چنین آسان مگیریدش !
چنین آسان منوشیدش !
شما هم ای خریداران شعر من ! اگر در دانه های نازک لفظم
ویا در خوشه هاس روشن شعرم
شراب و شهد می بینید ، غیر از اشک و خونم نیست
کجا شهد است ؟ این اشک است ، این خون است
شرابش از کجا خواندید ؟ این مستی نه آن مستی است
شما از خون من مستید
از خونی که می نوشید
از خون دلم مستنید
مرا هر لفظ فریادی است کز دل می کشم بیرون
مرا هر شعر دریایی است
دریایی است لبریز از شراب خون
کجا شهد است این اشکی که در هر دانه لفظ است ؟
کجا شهد است این خونی که در هر خوشه شعر است ؟
چنین آسان مفشارید بر هر دانه لبها را و بر هر خوشه دندان را !
مرا این کاسه خون است ...
مرا این ساغر اشک است ...
چنین آسان مگیردش !
چنین آسان منوشیدش