ای گل تازه که بویی ز وفا نیست ترا
ادامه مطلب ...
بین دو شب به دو اندیشه پی میبرم که به واقع میبایست اذعان نمود که کدام ملت لیاقت بیشتری برای سعادت دارد.دیشب در مجلسی حاضر بودم علیرغم میل باطنی.یکی از دوستان به روال همیشگی این روزها بحث مشمئز کننده قیمت دلار وارز را باز نمود.ایشان میگفت دیگه ارز 1226تومانی نمیدن حتی برای دارو .اخر دلارهای 1226تومانی بدلیل سوءاستفاده خیلی ها دیگه وجود نداره.میگفت قبلا بعضی ها دلار چمدانی داشتن یعنی مثلا یک چمدان دلار به قیمت 1 میلیون دلار میفروختن 2 میلیارد تومان.باز گفتند پالتی هم وجود داشتهpalet/ دوستان حتما میدانند پالت چیست .چند تکه تخته یا چیز دیگه که به هم وصل میشود وبرای حمل و نقل اسان برخی از کالاها مانند سیمان و غیره به کار میرود.حالا ببینید در این مملکت ارز کشور باید با این روش پالتی فروخته شود واین گونه تورمی افسار گسیخته ایجاد شود که دودش به چشم مردم طبقه متوسط و فقیر برود.ان بیمار سرطانی که قبلا هزینه در مانش 50 میلیون میشده اکنون باید عملا 150 میلیون بپردازد یعنی امید برگشت به زندگی ایشان 3 برابر کمتر میشود.باید اعتراف کرد که 95 درصد ما ایرانی ها تعهد اخلاقی یا شرعی به چنین موضوعاتی را نداریم.بهر صورت این نمونه کوچکی از رفتارهای همگانی میباشد که سد راه پیشرفت درخور توجه مملکت شده است....و اما امروز داشتم بی بی سی را نگاه میکردم .گزارشگر انگلیسی بی بی سی گزارشی را از حادثه اتمی فوکوشیما تهیه کرده بود.ابتدا کشاورزی را نشان میداد که با چندین گاو فربه از مناطق الوده بیرون نرفته بود.گزارشگر از مشکلات کشاورز میگفت و همچنین اینکه گاوهای کشاورز بدرد سلاخی نمیخورند و شیرشان نیز به درد فروش نمیخورد .حالا اگر ما به جای ان کشاورز بودیم حتما گاوها را سلاخی میکردیم اگه شیری هم وجود داشت با طیب خاطر میفروختیم .احتمالا مقداری از گوشت هم نذری میساختیم برای مردم واگر به احتمال خیلی کم احساس گناه میکردیم مبلغی گریه برای امام حسین یا علی اصغر چاره هم چیز میشد و راه بهشت چهار بانده وپل صراط هم حتما به اندازه گلدون گیتس...گزارش دوم در مورد کارگرانی بود که برای مهار الودگی فداکاری کرده بودند وحالا داشتند فراموش میشدند.گزارشگر با یکی از کارگران به نام ماسامی مصاحبه میکرد ایشان نمیخواست دوربین صورتش را نشان دهد .حتما شما فکر میکنید برای این بوده که صورتش سوخته بوده یا دلایلی دیگر .با تمام فداکاری که کارگران برای مهار الودگی نموده بودند باز فکر میکرده اند که کم کاری کرده اند .ماسامی هم به دلیل اینکه فکر میکرد کم کاری کرده احساس شرمندگی میکرد در حالیکه در فرهنگ ژاپن و جنوب شرق اسیا واژه گناه به معنایی که ما از ان استنباط میکنیم وجود ندارد.در زندگی نیز کارزاری را برای کسب بهشت و جهنم برای ایشان وجود ندارد...حال شما قضاوت کنید اگر امروز این موقعیت اقتصادی برایمان پیش بیاید که در معامله یک چمدان دلار مثلا 200میلیون برایمان کسب درامد داشته باشد با اینکه حتما میدانیم بخاطر ان بیماری که دیگر نمیتواند بیش از این تورم را تحمل کند و با این کار ما جان هزاران بیمار به خطر میافتد یا بدلیل این عمل ما وماها اگر تعداد زیادی کارخانه تعطیل شود و باعث بیکاری عده زیادی از کارگران شود ایا میتوانیم خود را اقناع کنیم که دست از این معامله دندان گیر برداریم؟حقیر فکر نکنم حتی 1 درصد از مردم پر مدعای ایران از هر قشر و عقیده و مرام سیاسی قادر به این خود گذشتگی باشند چیزی که به عینه در مواردی دیگر نمود پیدا کرده این موضوع که جای خود دارد .پس سعادت یک مملکت با فداکاری تمام ملت و تمامی اقشار از رفتگر گرفته تا بالاترین روسا حاصل میگردد.تنها فرق بین فداکاری رفتگر با فداکاری رییس در این است که بدلیل استفاده یا در اختیار داشتن امکانات میبایست میزانش در روسا بیشتر باشد که در ایران ما اگر از خودگذشتگی باشد از جانب رفتگر محل به مراتب بیشتر به چشم میخورد تا نزد عالیجنابان بالا نشین...
چند روز پیش پیرزن همسایه مان که لباس نو نواری پوشیده بود و عازم سفری بود وقتی مرا دید پوزخندتلخی زد و گفت : این هم از هدیه و سوغات گذر عمر. گفتم چیست؟ با چشمانی که فروغش سالها بود کمرنگ شده بود ولی هنوز جستجوگر بود اشاره ای کرد به عصای سرخ رنگی که به دست گرفته بود . متوجه عصا نشده بودم وتااینکه خود به زبان و چشم اشاره به من فهماند و آنگاه ملتفت این موضوع شدم که یک پیرزن کم سواد اما با شعور گذر عمر را چگونه به من جوان میفهماند. لحظه ای درنگ و به عمر رفته در باد پیرزن خیره شدم در کمری که چون قوس کمان خم شده بود و آن را به قول شاعر فلک ارزان به او نداده بود . بسیار دلم گرفت که :
تمام عمر بستیم و شکستیم
نفهمیدیم به دنبال چه هستیم
اما پیرزن دوبیتی از باباطاهر را میان صدای خسته اش فریاد کرد که دلگیرتر شد احساس این روزهای رفته از یاد :
جوونی هم بهاری بود و گذشت ----- به ما یک اعتباری بود و بگذشت
میون ما و تو یک الفتی بود. ------ که آن هم نوبهاری بود و گذشت
ترانه زمستون افشین مقدم یکی از ماندگارترین ترانه های زمستانی است که در این بخش برای دوستان گذاشته ام.
زمستون
تن عریون باغچه چون بیابون
درختا با پاهای برهنه زیر بارون
نمیدونی تو که عاشق نبودی
چه
سخته مرگ گل برای گلدون
گل و گلدون چه شبها نشستن بی بهانه
واسه هم
قصه گفتن عاشقانه
چه تلخه
چه تلخه
باید تنها بمونه قلب گلدون
مثل
من که بی تو
نشستم زیر بارون زمستون
زمستون
برای تو قشنگه پشت
شیشه
بهاره زمستونها برای تو همیشه
تو مثل من زمستونی نداری
که
باشه لحظه چشم انتظاری
گلدون خالی ندیدی
نشسته زیر بارون
گلای
کاغذی داری تو گلدون
تو عاشق نبودی
ببینی تلخه روزهای جداییچه
سخته
چه سخته
بشینم بی تو با چشمای گریون
خواننده: افشین مقدم
ترانه سرا: سعید دبیری
آهنگساز: سیاوش قمیشی
دانلود ترانه به نشانی زیر
http://www.mediafire.com/?4t1rywzzym1
خبرگزاری فارس: قائم مقام دبیر کل ستاد مبارزه با مواد مخدر نسبت به فروش زیرمیزی "ترامادول" در داروخانه های کشور هشدار داد.