روزگاران

اوایل دهه هفتاد پولی جمع و جور کردیم برای خرید دوربین، حال بماند که این پول از کارگری بنایی بود با روزی 250 تومان .آنوقت پول بی زبان که به زور شده بود 19 هزار تومان دادیم تا دوربین عکاسی بیاورند و  ازدبی آوردند و متاسفانه باید گفت مثل شکلشان بود .چند عکس با آن دوربین گرفتم و یکی از آن عکسها که دوستش دارم این عکس است. 


گیتار



تاریخ عکاسی :12/9/1388

گل شب بو


هشت سالی میشود که شبانه های اسفند نفسمان را عمیق میکشیم و چشمهایمان را روی هم میگذاریم تا شمیم شبانه شب بو را با انبوهی از خاطره و احساس بو بکشیم. گهگاهی در این خشکسالی 10 ساله احساس پاک را به ارمغان می آوردآنهم برای لحظه ای کوتاه .امسال که بقول پیشتری ها تا اکنون سال پر بارشی بوده و زمین خشک بعد از سالها سبزی و طراوتی دیگر بر تن خود احساس کرده ، همه ارکان طبیعت دست به دست هم میدهند تا شب که میشود  باد این بار بوی عطر خوش تن شب بو را برایمان هدیه آورد. پس باید به انتظار شب بو نشست چرا که بقول سهراب : و خدایی که در این نزدیکی است/ لای این  شب بوها / پای آن کاج بلند



عکس را از سایت ویکی پدیای فارسی گرفته ام. عکاس آقای محمد صادق عسکری از روستای چغان /بهار 86