کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده خود را

امروز اگر بخواهی نفرین کسی بکنی بهترین نفرین ها در جدول تاپ نفرین یکی خدا کنه گذرت به بیمارستان بیفتد (بخصوص که بیمارستان بوشهر باشد) ، خدا بنالم گیر دادگاه و مسائل حاشیه ای ان بیفتی ، خدا کنم که شمشه استاد و بنا از خانه ات بیرون نرود. حکایتی است زندگی امروز و خانه ساختن در این اوضاع چول و قمر در عقرب اقتصادی . هرکس برای خودش زور میزند این وسط اگر زبان نداشته باشی دیگر حسابی کلاهت پس معرکه است. دور از گوشتان مدتی هست سخت گرفتار ساخت خانه هستیم و آن هم با وام مسکن مهر که خود داستانهایی دارد این وام مسکن بی مهر . از بس که خوشایندشان است که تا انجا که میتوانند تورا بلکانند.مهندسین ناظر هم وقتی میخواهند بیایند و با نگاهی عاقل اندر سفیه به تو و خانه ات بیندازد کَشتی به گردنشان میکنند و یک مشت ایراد حفظ شده از قبل را تحویلت میدهند، با خود میگویی خوب باشد این مهندسین محترم مامور هستند و کاری نمی توان کرد. اما سروکارت که با استاد بنا و فروشنده مصالح ساختمانی بیفتد خود قصه ای دیگر دارد. راستش چند مدت پیش رفته بودم 1600 بلوک برای خانه بیاورم . ازصاحب بلوک زنی پرسیدم حساب و کتاب ما چقدر میشود فرمودند 592 هزارتومان . گفت کارت به کارت واریز کن خبر بدهید تا مصالح را خدمتتان بیاورم .دستمان لرزید که یک جا این پول را واریز کنم ولی چاره ای نبود واریز کردیم ، سرویسهای بلوک 200 تایی یکی پس ازدیگری امدند اما با تاخییر بسیار . زنگ زدم گفتم چرا دیگر بلوک نمی آورید گفت : سرویستان تمام است 1600 تا بلوک را آورده ایم . گفتم من بلوکها را کار کردم ومیتوانیم بیاییم بشماریم از 1600  بلوک کمتر است. صاحب مصالح نماینده اش را فرستاد و شروع کرد به شمارش و دید 120 بلوک ناقص است. گفتم حالا چه میگویید. با بی شرمی تمام رو به من کرد و گفت : شاید جای دیگه ای بکار برده اید. آمپرم چسپید ولی چون در خانه خودم بود نتوانستم چیزی بگویم .چندین بار زنگ زدم و باز همان جواب و دیگر هیچ. وقتی به ظاهر این حاجی بازاری بلوک فروش نگاه میکنیم میگوییم خوب این عزیزان چنان که وجناتشان پیداست نان حرام به لقمه شان جایی ندارد ولی وقتی پای معامله میرسد یاد تنگسیر چوبک می افتیم و حکایت زار ممد که داستانش را دوستان اغلب میدانند . با خود میگوییم اگر برویم شکایتشان کنیم که دادگاه هایمان معلوم است که چیست . حداقل صد تومان هزینه داد گاه میشود و 40 تومانی که در این وسط بخاطر 120 بلوک به هوا رفته ارزشش ندارد. بروم به بزرگتر ولات بگوییم که باز هم هیچ . نمیدانم این یک موضوع کوچکی در حد واندازه 40 هزار تومان است وای به حال دوستانی که مبالغ بزرگتری در زندگی سگی روزمره شان گرفتارند. خدا به خیر کند.

نظرات 14 + ارسال نظر
اران دوشنبه 17 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 08:25 ب.ظ

سلام.بگم خدا چکارت کنه .نمی تونستی یه ماه دو ماهی جلدتر ایمطبکو تو وبلاگت بزنی .ایجوری که تو می گی اینا باید بیشتر از هزارتا ری دس موشو زته به.البته باید علی میشماردشن.مو نمیفهمم چه کنم .بدجوری تو شکت برندوم.حالا تو تونستی بشماری مال مو خو خیلیش رفتن زیر پلاستر.موچیم والله.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 01:08 ب.ظ

سلام علی..لقمه حروم دیگه سی خیلیا بی معنین...فقط منافعشخصی مهمن.راسی 120 تا بلوک خیلینا...برو بلوک زنیش ری سرش خراب کو

والله چه بگم/ اگر همین خومو بیدیم خا تا مغرب دوبرابرش ضرر میکردیم . وله سی بعضیا خوب صاف درمیت.

آنا سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 03:55 ب.ظ

هییییییییی دس ری دلمو مینیس که خینن آقه ی محمدی
یه خونه تا سقف برسونی دست کم ده میلیون ناقابل صاف میشت تو جیب ای آقای(X)
حالا بماند اوستا و ....که با توجه به نرخ دلار تو بازارقیمت تعیین میکنن، ای بوگووا کار یه روز چهار روز میکنن،با صبحونه وچاثو ناشتا و عصرونه ای که از صاحب خونه بخت برگشته میگیرن به اندازه یک سال خوشو تقویت میکنن

هیرو سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 04:25 ب.ظ

سلام بر علی اقا
گفتی 40 تومن یاد اتفاقی که هفته قبل برایم روی داد افتادم. از بوشهر بعد از انجام پاره ای امور بانکی و غیره حوالی ظهر سمت ولات عزیمت نمودیم . اندکی از برج که رد شدیم در اندیشه سبقت از کشنده ای 18 چرخ غافل از کمین گاه برادران راهور برای اولین بار در این سه سال رانندگیم تابلو ایست! در جلوی چشمانم به رقص در امد. لحظه به گریختن فکر کردم اما از آینه که نگاه کردم سروان چون جغدی که مشک دیده باشد بر روی پلاک ماشین نگاهش را قفل کرده بود. سرعتم از 100 کیلومتر هم تجاوز نکرده بود. با عصبانیت و از موضع قدرت پیاده شده و شکم را تو و سینه را جلو داده و به سمت شان رفتم و با علم به ستوان دو بودنش جهت تخریب روحیه اش خطاب قرار داشتم به این مضمون که : سرکار مگه چقد سرعت داشتم؟ اینجا همه تا صد و سی هم میرین شما گیر دادین به من! در همین حال ستوان برگشته و چنین جوابم داد که : بول کمی هم میکنی بزار صد تومن جریمه و 4 نمره منفی بهت بدم بعدش میگم چقد سرعت داشتی! درجا از لهجه پی به ذات برازجانیش بردم و فوری تغییر موضع داده و گردن را کج و شروع به التماس و گله از بحران اقتصادی و مشکلات فکری نمودم تا سرانجام موفق به کاهش جریمه به 40 تومن شدم و از نمره منفی هم گریختیم.
در خصوص اختلاف بلوک ها هم من نیز جای بلوک زن بودن زیر بار نمی رفتم بدر هر بار دریافت سرویس ها ی بلوک را یادداشت مینمودی تا جایی برای دبه کردنش نماند

2002 سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 09:08 ب.ظ

سلام.اقاى محمدى خیلى ناراحت وایدم ایى روزهاحروم خورى تى جامعهء ماموج میزه.چندروزپیش دیم که اندکى جنس بیشترتى دکونش نى حسابش که تادوبرابرقیمت جنساش پیل طلبشن جالب وقتى رفته بى ازبدهکاراش طلب پیلش کرده بى یه چیزى هم بدهکاروایده بى شانسش اورده بى که کتک نخرده بى.ایى روزهاتافضول نبشى کارت رونمیفته شک مکوبایدهومجاکلیدماشین درت میوزنگت میزه سى پاسگاه.حالااگه کمک چیزى ازدست موبرمى ازته دل میگم رى موحساب کویه بارهم تعارف کمکم کردن سات شایدبشناسیم.موفق باشى

قربانت عزیز

Zargham سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 11:06 ب.ظ

خب همون اول میشمردی تا خیالت راحت بشه پس کمی هم مقصر خودت بودی .

خونه بوای ما نه هر یک ماه یه سرویسیش می آوردن . مو خا نباید زام هنخوم ببینم آقای بلکوی که میاد سیم .

علی حاج قاسم چهارشنبه 19 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 12:19 ب.ظ

سلام اغا علی
منظورت سی سعیدن نه ای پدر ماش در اوردن هر وقت سیش میگم بیو کار یه بهونی در ماره و میگو خونه علی محمدی کارمن سی تو هم میگو خونه ما کارمن نه

Zargham چهارشنبه 19 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 03:00 ب.ظ

خب اگر هر یک ما ه یه سرویس بوده حتماقیمت بلوک گران شده وبه اندازه پولت بلوک اورده واین کمبود بلوک هم بخاطر قیمتش بوده وازانجایی که خجالت میکشیده بهت بگه ؛همین جوری خالی کرده وبهت نگفته.. ..مگه چشم بلوک سورن..


ولی بازم مقصر خودتی که بهش نگفتی سریع بلوک بیاره یاشایدم گفتی ولی توجه نکرده ولی به هرحال به گفته ی علی حاج قاسم مقصر اصلی سعید خضر جافرن که کارت را به تاخیر انداخته ..اگرمن جای تو بودم این 40 هزارتوان را از حسابش کم میکردم..

شما استادها جون تو جونتون کنین روییکدیگر رد نمیشین.

Zargham چهارشنبه 19 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 08:26 ب.ظ

استادکیلو چنده؟
من که ازت حمایت کردم .اصلا تو حرف حساب سرت نمیشه
میدونی چیه ؟برو از اس جر غرامت بگیر

علی جاج قاسم پنج‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 01:45 ب.ظ

علی راست میگو ضرغام برو از حساب سعید خهر جافر کم کو ای پدر همش در اوردن هم گیرو وامیسو وهم تاخیر داره مثل هواپیمای ایران ایر

علیرضا تیموری پنج‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 08:20 ب.ظ

آقا علی همش هراسون بازی کرده پشت اسکلن و خیط انداخته...
هرکه باشه ری دسش میزه
ولی دسش درد نکو بخاطر مطلبش که عبرتی شد برای ما
گفتم خیط:علی یه بار عجب سویتینی گرفتیم باهم

علی خلیلی 152 پنج‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 08:31 ب.ظ

سلام اغا . نه دوره دوره تنگسیره چوبکن،نه قاضی قاضین،نه صاحبین که حقت باز گیره، گرچه بوا نیسم و مشکلات زندگی متاهلان را ندارم اما سی ای موقع ها هر وقت میفمی هیچ دستت نمیشه و طرفات فاقد منطقن ،اصلا لازم نی اعصابت خراب کنی ،هونخ گیلاس ابی واخو به اونها بخند ،ای مسئله تازه ای نیسن از قابیل و هابیل تا حالا...اعصابت خرد نایه،ضرر اصلی اونا کردن ،بلکه خنده کو سی ادمی که 120 بلوک با شرف عوض میکنن و خدا شکر که جز ای دسته ادما نیسی و دعا سیشو کو تا اصلاح واین.چاره ای دیگه نی .تمامی ادما مریضن ،باید به همه حتی‎ ‎‏ خویش به چشم مریضن نگاه کرد. اما یه چیزی ، خوتم باید موقع دومن کردن میشماردتن.

سلام علی آقا. والله اینا وقتی می اوردشون خبر مو نمیکردن . چه بگم راست میگی . امروزه نمیشه به هیچ کس اعتماد کرد.

سارا جمعه 21 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 12:11 ب.ظ

عجب حکایتی!خدا جای حق نشسته.شیطونم راست گفته میگه خدایا تو این دور و زمونه ادم بیدا کن من سجده میکنم!

مهدی شنبه 22 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 06:39 ب.ظ

درود پولت رفت ارامشت هم برود؟ پولت رفت وقتت هدر نرود پولت رفت شخصیت و ابرویت حفظ شود سخته ولی اگه واقع بین باشی و تمرین کنی نتیجه میگیری مخصوصا اگه طرف مقابلت کله گنده باشه طرف شما که غریبه نیست (بزارش به حساب اتفاقات و حوادث روزمره) یا یک پیشنهاد بی شرمانه : شما هم برو تو جبهه ی اونا نمیدونم شاید این دردها رو نداشته باشی

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد