توپ فوتبال ودردسرهای آن زمان

چند سال پیشتر هرکسی توپ فوتبال خوبیش بی تی ولات بُنگ ورمیداشت که فلانی توپ فوتبال از دوبی آوردن سیش و صاحب توپ هم کلی منت روی کول ما میناش بعد توپ بازی میکردمو. بیشتر بچا توپهای عاجی را دوتیکش میکردیم و گل کوچیک اما اگه توپهای خوبی داشتیم کیفیت به مراتب فرق میکرد و انگاری که توی آنفیلد بازی میکردمو و گردنمان بار بی مخصوصا مو خوم که بیشتر همه گردنم بار وامیند.


یه روزی صبح ابری زمستونی بی و جونش میدا سی فوتبال اونم با توپ فوتبال راسکنه ای. جای خانه ی رضا غریبی میدون فوتبال بی و جاده اصلی هم اون وقتها توی ولاتها رد میشد. علی خلیلی ( محمد خضرحسن) صاحب توپ بی. بازی شروع وایی و چنان گرم بازی بودیم که نیفهمیمو دنیا دست کیِن. تا اینکه مو یه شوتی زدم دروازه بان برگردوندش ، توپ رفت توی جاده و یه کامیون روی توپ گشت، غنایشت و سر وصدای بچه ها به یه سکوت مرگباری تبدیل وایی. تموم نگاه ها میخکوب مو وایی و میشد از سیل واکردن بچه ها خواند که مقصر مو هسم. دلم کپ کپش میکه، سیل چیشهای صاحب توپ واکردم دیدم که اشکها مهمان چیشاشن و او(آب) داخل چیشاش بازی میکو، رفت لاشه توپش واسا و گیرخ رفت طرف خونشون. مو موندم و هزار پیامدهای منفی که باید به استقبالش میرفتم از کتکی که باید از خانه نوش جان میکردم تا حرف مردم و بچه ها که هفته ها باید تحمل میکردم.


سرم پیشکو بی وامیندم خونه که دیدم ای وا ویلان بوی علی خلیلی در حیاط داره با بوام حرف میزنه ، خوبیش این بی که مو را ندیدن و در رفتم. تا مغرب توی ولات پلاس بیُم و چاس هم نرفتم خونه بخورم تا اینکه مغرب مث روباه همبار اندم بیُِِِم توی حیاط که دیگه بدتر، مادربزرگ علی خلیلی صاحب توپ با دییم(مادرم) حرفش میزه، نزیکشون بیُم اما نه مغرب بی ندیشو و خدا را شکرم که ،دوباره دررفتم. با خوم میگفتم یه بار جستی ملخک و دوبار جستی ملخک آخرش باید کتک میخوردم.


ساعت 8 شو بی وقتی داخل خونه واییدم همه شوم میخوردن و از چهره سراسر خاک آلود مو و مظلومم هیچشو نگو. پای سفره نشستم شوم هم چغندر تیزی بی و نون نازک خومونی ، چنان با ولع شوم میخوردم انگار 10 روز بی رُِواک (بستن با طناب که برای بز و کره بکار میرود) بیُم.کُمم که جا گرفت مال تکه (خسته) بیُم تا صبح نمفهی کی خوابیدم.


کتاب و دفترم واسام بشم مدرسه که دیگه تحملشم نبی ،دوباره بوای علی خلیلی صاحب توپ با برادر بزرگ آغاعبدالله حرفش میزه، بدیش این بی که جای فرارم نبی ، این دونفر چسپیده به درحیاط حرفشون میزه و مو رفتم پشت لنگ در قایم شدم و خوب به حرفاشون گوش دادم تا ببینم که میزان کتک خوریم چقدر در نظر گرفتن.

گوشام تیزم واکردی شنیدم که از توپ حرف نمیزنن و همش میگن اینقدر اومده توی زمینم و حرف سند و مالکیت زمینن.دلم جااااااااااااااااا گرفت. انگار که چهار توپ نو سیم خریده باشن. اون وقت فهمیم تا دیگ تا امروز دعواها همه سر زمین بوده و جریان توپ در این میان تحت شعاع قرار گرفته .


سالها بعد وقتی از علی خلیلی پُرس کردم گفتش همون وقت بواش و مادرش گفتن اشکال نداشته و بی خیال این قضیه شده بودن .

نظرات 20 + ارسال نظر
mahsa جمعه 24 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 09:43 ق.ظ http://www.luxfa.ir

مطالب جالبی بود مثل بقیه نوشته هاتون

علی خلیلی جمعه 24 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 11:26 ق.ظ

سلام آغا علی . خاطرهای بس زیبا نوشتی. به نظرم کوچیکیت هم خیلی فظول بهیا
. زمین فوتبال ما خونه علی میش محمود بی. خیلی کیفمن یه بار دیگه یه گل کوچیک اونجا بازی کنم.

مجید جمعه 24 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:13 ب.ظ

درود. خیلى دستان قشنگى بى،ما هم کوچیک بهیم باتیم سعید غولسین مسابقه میدامو،تا بادروازه بان تک به تک هامیندیم عادل میگتش توپ بگى توپ بگى؟خاسیچه؟ توپ گندش(دوختش)وازهایدن بازى تموم. بع چند دقیقه دوباره بازى از بک شروع وامیند.یادش بخیر

علی جاج قاسم جمعه 24 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 02:47 ب.ظ

عمو تو همه کارت خرابی بی یه مرتبه هم توپ مو خرابت که اوما خوم و یوسف سیری توت افتادیم یات همامی؟

وحید عسکری جمعه 24 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 06:33 ب.ظ

سلام اغا علی،خیلی داستان قشنگی بی،اوما ای همه ورزشگاه تو دونیی خدا سی چه از انفیلد مثلت زتن؟نیو کمپ خیلی بهترن خا....شوخی کردم ،کارت عالی بود مثل همیشه،برقرار باشی

اندم نیوکمپ یا برنابئو مثال بزنم دیدم خیلی طرفداراش ممکنن توی جون هم بیفتن . گفتم یه ورزشگاهی مثال بزنم که خیلی کسی پرسش نمیکو . البته همین تیم آنفیلد تا حالا توی نیو کمپ نباختنا. نیفام مال چن ؟

محمد خلیلی جمعه 24 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 06:53 ب.ظ

ای واپیچه خدا رحم ماشینکوش کردن که چپ نادن.مو خو میفهموم چکه غدر شته میکنی خو.نوم خدا پاتم خو کی پای دروگبان.

اران جمعه 24 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 09:39 ب.ظ

اغ علی تو ای نه اولین بارت بهن نه اخرین بارت یه بار هم تو میدون علی میر عبدالله اعصابت خورد بی یه شوت الکی کردت که رفت تا تو نخلهای ابراهیم حسین حاجی .عاقبت و اخرت توپی که بشت تو نخلها هم خو معلومن .توپ هم مو خریدیم سی بوچا. ماشالله سی هر چه رکوردت نبت سی دو تا چی اولی یکی سی توپ ترکونده یکی هم سی پوی گوتوت .سی نوه مردم واکرده دومی. اول اغ موسی هن.

اران پته مون بیشتر از این روی آب مریز .رسوات کردیما.

111 جمعه 24 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:14 ب.ظ

سلام.علی یک سوال داشتم.چرا تو فوتبال اینقدر عصبانی میشی.خوب فوتبال یک تفریحه مثل صد بازی دیگه.خیلی خطرناک وامی.نه فکر میکنی به قول خوت تو انفیلد بازی میکنی.

مچیم والله شاید هم گردنم بار وامت هیمطورن. ولی سوای شوخی متاسفانه خیلی جدی میگیرم . بی خیال .

Mohammad جمعه 24 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:22 ب.ظ

قدیما هر محله ای سی خش زمین فوتبالش بی و همش هم پر بی ! و بچا روزی سه بار بازی میکردن و سیر نامیدن ....
الان خا میشی زمین فوتبال ده تا به زور جمع وامن
شور فوتبال هم او زمانا بی !!!

عبدالرحیم کارگر شنبه 25 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 11:43 ق.ظ

سلام .علی جان داستانت جالب بود ولی سوالی دارم وان اینکه با توجه به علاقه ایی که به فوتبال داشته ایی وداری چرا در تیمهای ولات بازی نکردی؟

درود آقای کارگر. در اون حد نبودیم جناب کارگر نازنین. همین دم درگه مارا بس است .

حافظ یکشنبه 26 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 07:26 ق.ظ

درود :آمو تو دم رگه توپت ترکندن،توپت زد داخل (طیل) یات وامبی بعد توپه همون جا گیر که .

رسوات کردیم .این چه کارین !

حامد لطیفی یکشنبه 26 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 08:42 ق.ظ

سلام، خیلی جالب بی
ای تیکه کو خوندم خیلی حال کردم : "انگاری که توی آنفیلد بازی میکردمو"
YNWA

علی خلیلی152 یکشنبه 26 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 09:02 ق.ظ

نسل شما کیف همهچی شو بی ولی چیا کم بی. یه بار کامبیز میگوتش ما سی زور چن نفر جمع وامیدیم تا یه توپ والیبال گیرمو میاند(میخریشو) اما حالا همه چی فراوونن.

قاسم صفری دوشنبه 27 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 08:03 ق.ظ

سلام. خدا رحمش کردن که اولا دروازه باناکو با توب تو دیوار داخل نشدن و بعدش کامیون وارونه نکردیا اقا سید . هر که نفهمه شوت هات چطوره مو خیلی خوب میفهمم. یام میاد توب خشی رو بات چسبی و اومد سیده مو . در کمترین فرصت جا خالی که دادم . خورد تو بای یونس صالح که مچ باش زر خورد.(سالن دلوار).ولی ای تیم حسین زار ابریم چقدر عاجز بی با تیم حسین حاج غلوم.قرارن دوباره بازی های ملیمون شروع بشه ولی به شرطی که سید علی شطه نکنه

علیرضات پنج‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 11:31 ق.ظ

سلام.یادش بخیر.رکورد توپ ترکونده تو میدو علی میرعبدلله هم 1- کوریک 2- ارو 3- میرال
یکبار هم که بازی خیلی گرم بی توپ افتاد تو دره که سرقضا صادق رفت دنبالش.از همونجا پا زیر توپش که و توپ برابر تو دل نخل شی امه.حالا تصور کنید قیافه صادق بعد از بالا اومدن از دره

فضلو پنج‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1391 ساعت 02:16 ب.ظ

آخی یادش بخیر ‏،دارتی واشتم سی دوره کوچیکیمو،‏ ما هم یکی داشتیم باسم ماه زر خدا رحمتش کنه تا توپ میافتاد تو خونشون دیگه فاتحش میخوندیم درجا کاردی ته کم توپ خشش میگه ‏،آما ی چیزی عجیبم هامت ی ماه زر توپ بچ خوش از کجاش میشنات که همیشه سالم وامی گشت.‏ همون توپای سیاه سفیدا که وقتی بهت میخورد جاش تا یک هفته میموندا.‏ یادش بخیر گاهی چقدر زود دیر میشود.

ALIREZA=P9 یکشنبه 10 دی‌ماه سال 1391 ساعت 09:27 ب.ظ

برنابئو سرور نوکمپ

bernabeo gharibi دوشنبه 11 دی‌ماه سال 1391 ساعت 07:50 ق.ظ

آقا علی عجب زمینی فوتبالی داشتین، چه خاک مقدسی... خدایا از خلقت این زمین مقدس با خاک پاکش متشکریم.

xman پنج‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:06 ق.ظ

جدای از قضیه طنز/ اینجور اتفاقات خیلی به لحاظ روانشناسی
رو ادم تاثیر گذاره/ تصورشو بکن اگه صحبتهای پدر علی بجای زمین درباره شاهکارت بود چی میشد

علی سه‌شنبه 6 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 01:56 ق.ظ

سلام
اولدترافورد بهترین ورزشگاه جهان
Theatre Of Dreams

you will never walk alone .

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد