عزت و کرامت انسانی کجارفته است ؟

شبی با دوستان کنار دریا مشغول ماهگیری بودیم. از لچیزم بادی که دوسه شب پیش آمد سخن به میان آمد و ازلیمر و کشتی هایی که در این چند ساله تن به این بادها داده بودند و چه بسا عزیزانی از ما در میان موجها گرفتار آمدند و رفتند. چند سال پیش بود وقتی کشتی که بارش پارچه بود و دیگر اقلام تجاری ، به گل نشست. برای ما هیرونی ها کشتی مثل بچه های مان میماند . حاضر نیستیم کمترین خراش بربدنه لنجمان وارد شود. انگار که بر پیکره خودمان این زخم را حس میکنیم. به یاد داریم شب زشت آتش گرفتن لنجها و مردمانی که در جلوی چشمهایشان لنجهایشان در حریق آتش میسوخت و صاحبان آن چون پدری به عزا نشسته چگونه شیون سر میدادند و خود را به خاک انداخته بودند. همان کشتی که بارش پارچه بود وقتی که به گل نشسته بود و تنش زخمی و بدتر آن که صاحبش پر از درد ما مردمان هیرون این دیار وقیحانه درجلوی چشمان صاحبان این کالاها پارچه ها را با ماشین هایمان بار میکردیم و چه دلشاد بودیم از این واقعه. کوچکترین گوشه چشمی به مالکان این اجناس نمی اندختیم که چگونه میدیدند که در جلوی دیده شان اجناسشان را به یغما میبردیم . یا لنجی دیگر که در طوفان شبانه ای دیگر گرفتار آمده بود و به اسکله  پناه آورده بود و بارش بیشتر پتو بود ، همه ما دیدیم که همین دوستان نزدیک ما چگونه وحشیانه کالای این کشتی را به خانه میبردند. حال فرق نمیکند این کشتی های به طوفان نشسته بوالخیر باشد یا عامری و یا هر ولات دیگر ، باید قبول کرد که درصد وسیعی از ما مردمان اینگونه هستیم. باز آمار دیگری آنکه کشتی دیگری که بارش کفشهای چرخدار بود و هنگام طوفان باز به دریا ریخته شده بود همین صاحبان لنجهای صیادی وقتی این کفشهای چرخدار را میگرفتند بازار فروش آن را در خانه های خود داغ کردند و میفروختند به آسانی ، عجب آنکه همان مردمان هم خبر داشتند که این اقلام چه خریدش و چه فروشش به لحاظ شرع و عرف پسندیده نیست و حرام است باز هم مردم میخریدند، البته از یاد نبریم اندک لنجهایی هم بودند که وقتی این کفشهای چرخدار دردریا گرفتند به خوبی یاد دارم که آنها را تحویل مسجد بوالخیر دادند که به صاحب اصلی اش برسد ، اما اینگونه افراد خیرخواه وبا وجدان به زور تعدادشان به انگشتهای یک دست میرسد. این که بگوییم فلانی غم نان دارد و فقیر است و چنان هم نبود ، در این بین میدیدیم بودند کسانی که به لحاظ مکنت ومال دستشان هم خوب به دهان مبارکشان میرسید ولی باز هم بیش از دیگران عجله داشتند که پارچه و پتو ها را به خانه ببرند. بدتراز آن زمانیست که تو میبینی زنان هم در این کردار زشت شریک میشوند ، همان زنانی که در مجلس عزای امام حسین لباس سیاه برتن میکنند ، این بار شلوارهایش را در جلوی دیدگان نامحرم ور میزند و خود را به دریا میزند که آی پارچه ، وای پتو ،آی کالا. دوستان عزیز بار دیگر یاد آوری میکنم که متاسفانه بیشتر مردمان این دیار هیرو چنان هستیم و این به یک روستای خاص یا ولات محدود نمیشود چرا که تجربه ثابت کرده است. شاید دوستان بخواهند بگویند نه اندکی مردم اینگونه اند ولی بیایید با هم واقع بین باشیم که کرامت و عزت انسان ارزش آن بیش از یک تکه پاره و یک شلیف پتو است. قضاوت با دوستان !

نظرات 15 + ارسال نظر
علی خلیلی152 دوشنبه 1 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 05:23 ب.ظ

سلام اغا.افران مطلب الدی نوشتی.بله زشت ترین نوع دزدی و بی شخصیتی با توجیه هات بدتر از دزدی.بعضی امتحان های خدا انفرادی است برخی جمعی.ما مردمان منطقه اکثر وحشی به تمام معنا هستیم حتی از گرسنگان افریقا هم این طور هجوم به غذا نمیبرند.اینها از فقر نیست.از بی دینی ، و بی شخصیتی است.افران .ولی کو گوش شنوا.بعدشم جایشان در صفهای زنجیرزنی.تا فردا بهانه واسه چند تا ... بگن: این دین است... افران

محمد خلیلی دوشنبه 1 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 08:17 ب.ظ

راست میگی علی اقا.حرکت چند سال پیش بعضی ها خیلی زننده بود.دزدی در روز روشن...

لیمر دوشنبه 1 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:07 ب.ظ http://laymer1.blogfa.com

بله متاسفانه از دین فقط نامی مانده این همه از مال حرام صحبت میشه ولی میینیم بیشترین دزدیها تو کشور خودمونه، باور کنید اروپایها از ما مسلمانترن، دزدی که فقط از دیوار مردم بالا رفتن نیست، اون کارمند که یک ساعت زودتر کارشو تعطیل میکنه،کمکاری معلم تو تدریس، شیرینی گرفتن در ازای انجام کار و خیلی از کارهایی که خودمان نیز در سر کار انجام میدهیم هم نوعی دزدی است

حق با شماست لیمر جان

علی خلیلی دوشنبه 1 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:48 ب.ظ

بله علی آقا بیشتر مردمان ما همینجور هستند. تو همون ایام از پیرزنی پرسیدند چرا پارچه هایی که از آب گرفتی رو استفاده نمیکنی گفت:گذاشتم وقتی از کربلا برگشتم سوغات بدم........

mejid.jomhuri دوشنبه 1 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:38 ب.ظ

بله
دوستان درست می گن از دین فقط نامی مانده وابزاری است برای توجیه کردن کار هایشان و جالب تر اینکه اگه می خوای این افراد را شناسایی کنی فردا بیو مسجد تا همش نشونت بدم
دزدی این افراد یک درجه حرفه ای تر از شکستن لنج ها بوده .
دزدی این افراد گرفتن جنس نسیه از مغازه ها است بعداز اینکه حسابشان زیاد شد دیگه بیداشون نمی شه....
خدا نعلتشو کو

مجیدخلیلى سه‌شنبه 2 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 06:52 ق.ظ

پایین دزوبالادزن،نوکردزو آقادزن،ملت سراندرپادزن،بلکه خدارحمش بیا،پاوهه بروبازاربین،سیکو چه زاتى مومنین،گوش میبرن صبح تاپسین،امایواشو بى صدا،طورى که خینش نیا،بزازومکارونغل،مترى نهاده زیربغل،مث طلحه توجنگ جمل،سى کشتن خلق خدا،بقال اگه حالش خشن،رنگش به سرخى مث تشن،مال ده برابر میکشن،رودست میندازه به ما،رفتم بسى خیلى دکون،دیدم بسى جنس گرون،امابه جون همهمون،ندیدم گروترازدوا،دیگه هیچ رحموانصاف نى،صددل یه دل توش صاف نى،اسلاممون جزلاف نى،فقط اسمى وش مونده جا،زورم به طالع شعروگپ،کى راست ویمودست چپ،تابینیم چه میخواهدش خدا...درودبرسید،عزت وشرف انسانى توصف زنجیرزنى،صف اول نمازجماعت،توصداى چک چک دونه هاى تسبیج،توریش هاى آنکاردشده وتیغ نخورده سیش نگرد.

اران سه‌شنبه 2 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 04:22 ب.ظ

سلام .اول مثل علی بگم آفران دست درد نکو ری چی خویی دستت نهن .علی اغا باور کن وقتی این بنده خدا رو میبینم خارج از شوخی انگار یه اسکیتی میبینم که تسبیح دستشن که یا از مسجد وامیگرده یا میشت مسجد تو مسجد هم انگار اسکیت کولو راس میکوت.خلاصه هر وقت میبینمش یاد اسکیت های امو گناوه ای میفتم.خوم هم یه بار بد جور صابون دزد های دریایی جدید تو جزیره لاوان تنم خردن اونا که مغولها باید بیان جمشون لنگ بندازن .خلاصه این مومنین معتقد به پل صراط با این عملشان به واقع چه نکوهیده نامی از خود بر جای میگذارند.

علی جاج قاسم چهارشنبه 3 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 12:49 ق.ظ

یکیش با پولش رفت ماشین خرید یکیش هم پول سودی داد
ای خاک تی سر همتون یکیش هم صف اول مسجدن
ای واهی من

Master Yoda چهارشنبه 3 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 03:40 ق.ظ

فکر می کنم ملک الشعرای بهار هم این شعر رو برای این دسته از آدمها سروده.

"در محرّم ، ایرانیان خود را دگرگون می کنند
از زمین آه و فغان را زیب گردون می کنند

گاه عریان گشته با زنجیر میکوبند پشت
گه کفن پوشیده ،‌ فرق خویش پرخون می کنند

گه به یاد تشنه کامان زمین کربلا
جویبار دیده را از گریه جیحون می کنند

وز دروغ کهنه ی « یا لیتنا کنّا معک»
شاه دین را کوک و زینب را جگرخون می کنند

خادم شمر کنونی گشته، وانگه ناله ها
با دو صد لعنت ز دست شمر ملعون می کنند

بر “یزید” زنده میگویند هر دم، صد مجیز
پس شماتت بر یزید مرده ی دون می کنند

پیش ایشان صد عبیدالله سر پا، وین گروه
ناله از دست “عبیدالله مدفون” می کنند

حق گواه است، ار محمد زنده گردد ورعلی
هر دو را تسلیم نوّاب همایون می کنند

آید از دروازه ی شمران اگر روزی حسین
شامش از دروازه ی دولاب بیرون می کنند

حضرت عباس اگر آید پی یک جرعه آب،
مشک او را در دم دروازه وارون می کنند

گر علی اصغر بیاید بر در دکانشان
درد و پول آن طفل را یک پول مغبون می کنند

ور علی اکبر بخواهد یاری از این کوفیان
روز پنهان گشته، شب بر وی شبیخون می کنند

لیک اگر زین ناکسان خانم بخواهد ابن سعد
خانم ار پیدا نشد، دعوت ز خاتون میکنند

گر یزید مقتدر پا بر سر ایشان نهد
خاک پایش را به آب دیده معجون می کنند

سندی شاهک بر زهادشان پیغمبر است
هی نشسته لعن بر هارون و مامون میکنند

خود اسیرانند در بند جفای ظالمان
بر اسیران ......................"

محمد خلیلی پنج‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:41 ق.ظ

سلام اقا علی.میگم مناظره زیباکلام و ذوالنور خوندتن. زیباکلام مبانی ولی فقیه رو زیر سوال میبره.لینکش سیت میرسونم اگر حوصلت بی بخون
http://www.rajanews.com/Detail.asp?id=141033

چشم . محمد جان

صادق پنج‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 06:56 ب.ظ

یاد سونامی ژاپن افتادم و انسانیتی که به خرج میدادند
جالب است بعد از زلزله و آن سیل مرگبار که همه ژاپن را مانند همزن برقی میکس کرد شروع به جمع کردن وسایل هم کردند و بعد هم به صاحبانشان تحویل میدادند..
و آخر کار هم رهبرشان رفت و جلوی بی خانمان ها زانو زد و ادای احترام کرد..
ما کجا و آنها کجا
همین بی فرهنگهای دزد هستند که مانع یکی شدن دو بندر هستند

علیرضات جمعه 5 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:17 ق.ظ

سلام علی آقا با ای موضوع مطلبکو هرچه بدبختی دنیای خمو بی یادمت ویو.
یه چیز دیگه اینکه قاچاق و دزدی و رشوه دادن و دروغ و زیرآب زنی ووووو ... اینها همش جزئی از قانون ماست و همه بهش احترام میذارن.
جای نادر شاه خیلی خالی هن...

24 یکشنبه 7 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 01:55 ق.ظ

علی خیلی خوب اومدی
به نظر من متن رو با علامت سوال پایان میدادی

پوینده سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:36 ق.ظ

اخلاق حاکم بر هر جامعه. اخلاق طبقه حاکم است .
اقتصاد زیربناست.

ارش پنج‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:21 ب.ظ

سلام
دوستان همه از دزدی های این بنده خدا ها انتقاد کردند،غافل از اینکه همین کسی که پارچه ها را آورده دزدی بزرگ است چون ایشان بدون دادن مالیات به دولت این جنسها را وارد می کند پس در اصل دزد واقعی صاحب پارچه هاست.البته از این افراد در بوالخیر خدمون هم زیاد هست خودتان می دانید.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد